وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

به وبلاگ امور تربیتی خوش آمدید

وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۷مرداد

شب‌های21،19 و 23ماه رمضان= شب‌های قدر

پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: کسى که در شب قدر، دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت ، بعد از حمد، هفت مرتبه ((سوره توحید)) را بخواند و پس از اتمام نماز، هفتاد مرتبه ((استغفر الله و اتوب الیه )) بگوید، از جاى خویش برنخیزد تا خداوند او و پدر و مادرش را بیامرزد و ملائکه اى بفرستد تا حسنات او را تا سال دیگر یادداشت کنند و ملک دیگرى را مامور سازد تا در بهشت براى او درختانى غرس کند و قصرهایى بنا سازد که نهرهایى در آن جارى باشد و از دنیا نرود تا این که این الطاف خدا را در حق خود مشاهده نماید.

بهمنش راد
۱۶مرداد

مولود خانه خدا، محبوب خدا، به سوی خانه خدا قدم برمی‏دارد.
دیوارها، دستان ترک‏خورده‏شان را بالا آورده‏اند تا در هیاهوی رفتن او، تلاشی برای ماندنش کرده باشند.
کوچه‏های آشنای کوفه، اشک می‏ریزند. مناجات عاشقانه مولا، ریسه‏های نورانی این کوچه‏های تاریک بود و قدم‏های مهربانش، فرش باشکوه خاک. شب‏های کوفه، حجله حجله از آفتاب حضور او نورانی می‏شد؛ وقتی انبان سخاوت بر دوش، دستان نیاز را سیراب می‏کرد. کوفه، دردهایش را بر شانه این مرد سبک می‏کرد و تنهایی‏هایش را با حضور او مأنوس بود.
کوفه، بر قامت مولا ایستاده بود؛ بی‏آنکه یک‏بار از خود بپرسد این کیست که مرا این‏چنین تاب آورده است؟!
این کیست که ناله یتیمان مرا پاسخ داده و نگذاشته هیچ تهی‏دستی بی‏پناه بماند؟!
کیست که از فانوس‏های روشن هدایتش، شهر روشن شده است و خطبه‏های آسمانی‏اش، بهشت را بشارت می‏دهد؟
مرد می‏آید؛ تنها و استوار، خود، تنها سایه‏سار وسعت خویش است.
او نیامده بود که بماند. پرنده‏ترینِ نسل آدم بود. چگونه می‏توانست در اسارت خاک بماند؟
زهرآلوده‏ترین شمشیر، به دستان شقی‏ترین انسان، انتظار او را می‏کشید، انتظار حیدر خیبرشکن را.
باید برود؛ پس ضربت شمشیر را مرهم زخم‏هایش می‏داند؛ اگرچه هیچ‏کس نتواند بفهمد معنای لبخند مولا در خضاب خون سرش و سرودن «فزت برب الکعبه» را.
اگرچه هیچ‏کس نتواند لذت مرگ را در نظر مولا درک کند که مولا چرا انتظار مرگ را می‏کشید؟
حورا طوسی
منبع:سایت سبطین

بهمنش راد
۱۶مرداد

سیاهی شب، گستره آسمان خاموش کوفه را در نوردیده به انتظار سپیده‏ای که تاریخ را تا قیامت غصه‏دار می‏کرد، ناباورانه کتاب زمان را ورق می‏زد. از خانه‏های نیرنگ، تنها فریاد سکوت به گوش زمان می‏رسید. گویی همه کوفیان سر بر بالین غفلت ابدی نهاده بودند و خواب هزار رنگی‏شان را نظاره می‏کردند.
چشمان او همچون صاعقه‏ای در دل یلدای شب می‏درخشید.
آن شب در برق چشمان پر رمز و رازش، وصال معنا می‏شد. سال‏های سال، غریبی، همنشین روزش بود. شهید سکوت شده بود و مُهر خاموشی بر لبانش نقش بسته بود.
تنها رازدار لحظه‏های غُربتش، سینه تاریک چاه بود و خلوت نیمه شب‏های مبهوت نخلستان.
آن شب، سرنوشت حیات صبر رقم می‏خورد.
دستان در، با التماس او را از رفتن بازداشتند، امّا او درنگ نکرد و پای بر خلوت کوچه گذارد. مرغان انتظار به سویش رفتند و همچون پروانه، گرد شمع وجودش چرخیدند و با بال‏های سرشار از خواهش و تمناشان، راه خدایی را بستند، ولی باز او درنگ نکرد.
از قدم‏های باصلابتش، آوای رفتن به گوش می‏رسید و از چشمان پر رمز و رازش، می‏شد فهمید که منتظر زیارت خداست. در هیاهوی آن لحظه‏های آسمانی، مسجد کوفه، مشتاق و بی‏قرار وصالش بود و محراب، تشنه چشم‏های بارانی و زمزمه‏های ربانی‏اش.
علی آمد و از حنجر سکوت، آخرین اذان سرخ را تا اوج عروج پرواز داد و در محراب محبوب، به نماز با معشوق قیام کرد. لحظه‏ای بعد، سر بر آستان دوست گذاشت تا خویش را تا ابد، رستگار سازد و زمانه را داغدار. فرق عدالت با خنجر کین شکافت.
لباس احرام خورشید، رنگ خون گرفت و زمین و زمان، فریاد بی‏کسی سر داد و اشک ماتم فرشتگان از سینه آسمان بر زمین فرو چکید.
مرغ جان او که غایت آفرینش بود، از ورای مظلومیتی سرد و سنگین، رها شد و عالم و آدم را در غمگنانه‏ترین مصیبت فرو بُرد.
ملیحه عابدینی
منبع:سبطین

بهمنش راد
۱۴مرداد

فواید گرسنگی در ماه مبارک رمضان

روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان و به تبع آن گرسنگی فواید زیادی دارد که از روی حدیثها این فواید دستگیر ما می شوند.اگر خدا بخواهد...

 

 

1- صفای قلب : زیرا سیری باعث ازدیاد بخار در مغز شده و مغز حالتی شبیه مستی پیدا می کند و نمی تواند خوب فکر کند،سرعت انتقال او کم شده و قلب کور می شود.برخلاف گرسنگی که باعث رقت و صفای قلب می شود و قلب را آماده تفکری که باعث شناخت می شود،می کند و نوری آشکار پیدا می کند.حدیثی از رسول اکرم نقل شده است :«کسی که شکم خود را گرسنه نگه دارد اندیشه اش تربیت می شود.»

 

2- تواضع و از بین رفتن سرمستی و ناسپاسی که منشا سرکشی است؛وقتی نفس خوار شد در مقابل پروردگارش خاضع شده و دست از ناسپاسی برمی دارد.

 

3- شکستن شدت شهوات و نیروهایی است که باعث انجام گناهان کبیره شده و باعث هلاک انسان می شوند.چون بیشتر گناهان کبیره از شهوت سخن گفتن و شهوت جنسی به وجود می آید و کم کردن این دو باعث مصون ماندن از خطرها می گردد.

 

4- آمادگی برای انجام عبادتها : به دلیل کم احتیاجی به تخلی و بدست آوردن غذا و کمتر بیمار شدن به بیماریهای مختلف است.

 

5- توانایی برای انجام تمام عبادتهای مالی : توانایی برای میهمانی دادن،هدیه دادن ، احسان و نیکی رفتن به حج و زیارت و بالاخره انجام تمام عبادات مالی است.

منبع : کتاب المراقبات/مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی(ره)

بهمنش راد
۱۴مرداد

آقای جوانان بهشت

امام حسن

 

در ساحل زیبای دو دریاست ظهورت ای هر دو جهان مست تو و ساغر نورت

افطارِ علی بوسه ‌ای از جام دو چشمت کوثر سر ذوق آمده از مستی و شورت

با پای پیاده نرو ای قبله! تو بنشین تا کعبه سراسیمه بیاید به حضورت

در کوچه، دلِ مرده‌ی من منتظر توست تا زنده شود رقص کنان، وقت عبورت

از دست تو نان داشت عجب عطر عجیبی این شعله‌ی عشق است مگر زیر تنورت

 

چون لوح و قلم مستم و صد بار نوشتم:

دیوانه آقای جوانان بهشتم

 

 

دیدند جوان گشته و باز آمده حیدر از میمنه تا میسره مبهوت تو لشکر

توفانی و چون برگ در اطراف مسیرت از اهل جمل ریخته بر روی زمین سر

یک سوی تو ماه آمده یک سوی تو خورشید به به! به شکوهت وسط این دو برادر

از آخرِ صف سر زده تیغ تو به اول از اول صف کشته نگاه تو به آخر

راضی است علی پس همه اعمال دو عالم با ضربت یوم الجملت گشته برابر

 

 

این نیزه هم از برکت دست تو کریم است

در طعنه‌ی آن هر دل بی عشق سهیم است

 

 

اینگونه اگر مست ترین مست جهانم شور حسن ابن علی افتاده به جانم

جا نیست بنوشم، به سرم باده بریزید تا غرق شراب، آیه‌ ی تطهیر بخوانم

در مأذنه ‌ی میکده افزوده ‌ای امشب یک «اشهد اَنّ الحسن» ی هم به اذانم

افتادم از آن رویِ پر از نور به سجده بند آمد از آن زلفِ پر از تاب زبانم

خوب است پدر! با تو یتیمی، اگر امشب با دست کریمت بدهی لقمه‌ ی نانم

 

 

ای ساقی افلاک که خاکی است مزارش

ای صاحب صحنی که شراب است غبارش

 

 

ای گوهر ظاهر شده از قلب دو دریا شاهین نشسته به سر شانه ‌ی طاها

ای شیر که جنگاوریت رفته به حیدر ای ماه که نازک دلیت رفته به زهرا

ای نیمه‌ ی گمگشته ماه رمضان‌ ها در روشنی ماه تمامت شده پیدا

از روز ازل نور تو در عرش خدا بود تا سیر بیایند ملائک به تماشا

آیینه‌ی ذاتی تو و معبود صفاتی گشتند به دور قد و بالای تو اسما

 

سلطان کرم نیست مگر نام تو ، آخر

در کوچه فقیری است؛ کجا پس بزند در

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

بهمنش راد
۰۷مرداد

یک نفر دنبال خدا می گشت،شنیده بود که خدا آن بالاست و عمری دیده بود که دستها رو به آسمان قد می کشد.پس هر شب از پله های آسمان بالا می رفت، ابرها را کنار می زد،چادر شب آسمان را
می تکاند ، ماه را بو می کرد و ستاره ها را زیر ورو
او می گفت: خدا حتما یک جایی همین جا هاست. و دنبال تخت بزرگی می گشت به نام عرش؛ که کسی بر آن تکیه زده باشد. او همه ی آسمان را گشت اما نه تختی بود و نه کسی. نه رد پایی روی ماه بود و نه نشانه ای لای ستاره ها. از آسمان دست کشید، از جست و جوی آن آبی بزرگ هم
آن وقت نگاهش به زمین زیر پایش افتاد.زمین پهناور بود و عمیق.پس جا داشت که خدا را در خود پنهان کند
زمین را کند،ذره ذره و لایه لایه و هر روز فروتر رفت و فروتر
خاک سرد بود و تاریک و نهایت آن جز یک سیاهی بزرگ چیز دیگری نبود
نه پایین و نه بالا، نه زمین و نه آسمان. خدا را پیدا نکرد. اما هنوز کوه ها مانده بود. دریاها و
دشت ها هم. پس گشت وگشت و گشت. پشت کوه ها و قعر دریا را، وجب به وجب دشت را. زیر
تک تک همه ی ریگها را. لای همه ی قلوه سنگ ها و قطره قطره آبها را. اما خبری نبود
از خدا خبری نبود
نا امید شد از هر چه گشتن بود و هر چه جست و جو
آن وقت نسیمی وزیدن گرفت. شاید نسیم فرشته بود که می گفت خسته نباش که خستگی مرگ است. هنوز مانده است، وسیع ترین و زیباترین و عجیب ترین سرزمین هنوز مانده است
. سرزمین گمشده ای که نشانی اش روی هیچ نقشه ای نیست
نسیم دور او را گشت و گفت: "اینجا مانده است، اینجا که نامش تویی" و تازه او خودش را دید، سرزمین گمشده را دید. نسیم دریچه ی کوچکی را گشود،راه ورود تنها همین بود
و او پا بر دلش گذاشت و وارد شد
خدا آن جا بود
بر عرش تکیه زده بود و او تازه دانست عرشی که در پی اش بود، همین جاست
سال ها بعد ، وقتی که او به چشم های خود برگشت، خدا همه جا بود؛ هم در آسمان هم در زمین. هم زیر ریگ های دشت و هم پشت قلوه سنگ های کوه، هم لای ستاره ها و هم روی ماه
عرفان نظر آهاری

بهمنش راد