وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

به وبلاگ امور تربیتی خوش آمدید

وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

۶ مطلب با موضوع «خدا ونیایش» ثبت شده است

۰۸تیر

 

صدای پای ماه رمضان می آید. به یمن آمدنش جان حلاوتی تازه یافته است.

 طبل وجودم می نوازد و تمام ذرات وجودم را بدین ضیافت بشارت می دهد.اکنون

 موسم است. موسم رمضان. موسم عبادت و شستشوی جان در نهر پاک رمضان.

رمضان چونان کوره ای است که هستی آدمی را  میسوزاند و آدمی نو با جانی

 تازهاز آن سر بر می آورد.

اینک هنگامه ای است که در طول یک ماه ضیافت الهی، من حقیقی انسان که

 در سایه من های دروغین قرار گرفته است مجالی دوباره بیابد تا از حصار و سایه

 برون آید.

ان شاء الله که رمضان با سحرها و افطارهایش ، 

با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد .

  و اما در این ماه دعا کردن در حق یکدیگر فراموشمان نشود.

التماس دعا

 شعر ماه رمضان, شعر درباره ماه رمضان


بهمنش راد
۲۰مهر

الهی…

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم

نه تو آنی که گدارا ننوازی به نگاهی

در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی

پشت دیوار نشستم چو گدا بر سر راهی

کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی

باز کن در که به غیر از این خانه مرا نیست.

بهمنش راد
۰۷مرداد

یک نفر دنبال خدا می گشت،شنیده بود که خدا آن بالاست و عمری دیده بود که دستها رو به آسمان قد می کشد.پس هر شب از پله های آسمان بالا می رفت، ابرها را کنار می زد،چادر شب آسمان را
می تکاند ، ماه را بو می کرد و ستاره ها را زیر ورو
او می گفت: خدا حتما یک جایی همین جا هاست. و دنبال تخت بزرگی می گشت به نام عرش؛ که کسی بر آن تکیه زده باشد. او همه ی آسمان را گشت اما نه تختی بود و نه کسی. نه رد پایی روی ماه بود و نه نشانه ای لای ستاره ها. از آسمان دست کشید، از جست و جوی آن آبی بزرگ هم
آن وقت نگاهش به زمین زیر پایش افتاد.زمین پهناور بود و عمیق.پس جا داشت که خدا را در خود پنهان کند
زمین را کند،ذره ذره و لایه لایه و هر روز فروتر رفت و فروتر
خاک سرد بود و تاریک و نهایت آن جز یک سیاهی بزرگ چیز دیگری نبود
نه پایین و نه بالا، نه زمین و نه آسمان. خدا را پیدا نکرد. اما هنوز کوه ها مانده بود. دریاها و
دشت ها هم. پس گشت وگشت و گشت. پشت کوه ها و قعر دریا را، وجب به وجب دشت را. زیر
تک تک همه ی ریگها را. لای همه ی قلوه سنگ ها و قطره قطره آبها را. اما خبری نبود
از خدا خبری نبود
نا امید شد از هر چه گشتن بود و هر چه جست و جو
آن وقت نسیمی وزیدن گرفت. شاید نسیم فرشته بود که می گفت خسته نباش که خستگی مرگ است. هنوز مانده است، وسیع ترین و زیباترین و عجیب ترین سرزمین هنوز مانده است
. سرزمین گمشده ای که نشانی اش روی هیچ نقشه ای نیست
نسیم دور او را گشت و گفت: "اینجا مانده است، اینجا که نامش تویی" و تازه او خودش را دید، سرزمین گمشده را دید. نسیم دریچه ی کوچکی را گشود،راه ورود تنها همین بود
و او پا بر دلش گذاشت و وارد شد
خدا آن جا بود
بر عرش تکیه زده بود و او تازه دانست عرشی که در پی اش بود، همین جاست
سال ها بعد ، وقتی که او به چشم های خود برگشت، خدا همه جا بود؛ هم در آسمان هم در زمین. هم زیر ریگ های دشت و هم پشت قلوه سنگ های کوه، هم لای ستاره ها و هم روی ماه
عرفان نظر آهاری

بهمنش راد
۲۹تیر

 

 

سوی‌ تو، آورده‌ام‌ روی‌ نیاز

اندر این‌ شب‌، ای‌ کریم‌ بی‌ نیاز

الهی‌، ای‌ حضرت‌ ذوالجلال‌

حمد و ثنا، ذکر و دعا، زیبندة‌ درگاه‌ بی‌ مثال‌ توست‌. ای‌ آفرینندة‌ فلق‌، جلابخش‌ شفق‌، خالق‌ ماسبق‌، نگه‌ دارندة‌ افلاک‌ مطبق‌، ناظم‌ کیهان‌ هزار رنگ‌، جاری‌ سازندة‌ رودهای‌ خروشان‌، استوارکنندة‌ کوهها، عطر بخش‌ گل‌ بوته‌ها، برکت‌ دهندة‌ سفره‌ها، به‌ عقوبت‌ رسانندة‌ کوردلان‌ و جاهلان‌!

در این‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌، ترا به‌ عظمت‌ و عزتت‌ سوگند می‌دهیم‌، چشمان‌ ما را که‌ از ضعف‌ جسم‌ به‌ کم‌ فروغی‌ کشیده‌ می‌شود، به‌ نور محمد خود، منور فرما. ای‌ وجودت‌ خورشید انور آسمان‌ ایمان‌، ای‌ نفست‌ گرما بخش‌ جان‌ها، ای‌ مهربانیت‌ جان‌ داروی‌ دل‌ها، ای‌ مژده‌ دهنده‌ بر رحمت‌ و آگاه‌ سازنده‌ از عذاب‌ دوزخ‌. ما را همراه‌ نسیم‌ سحری‌، نصیحت‌ فرما و توأم‌ با برکت‌ شامگاهی‌، کرامت‌ عنایت‌ فرما. آخر ای‌ خدا، کریمان‌ را سخاوت‌ است‌ و عاجزان‌ را التماس‌، رحیمان‌ را رحمت‌ است‌ و افتادگان‌ بر خاک‌ عجز را، التجا. به‌ باب‌ تو ملتجی‌ گشته‌ایم‌. در به‌ روی‌ ما مبند که‌ هر در زدیم‌ صاحب‌ آن‌ خانه‌ تویی‌ تو .

ای‌ پروردگار ذوالجلال‌، ستایش‌ از آن‌ توست‌ که‌ در ماه‌ مبارک‌ رمضان‌، قرآن‌ را نازل‌ فرمودی‌ و آیات‌ قرآن‌ را نشانة‌ حقانیت‌ خود ساختی‌.

بار خدایا !این‌ ماه‌ را بر ما مبارک‌ فرما و ما را یاری‌ ده‌ تا آنچه‌ در شأن‌ شهر رمضان‌ است‌، به‌ جای‌ آریم‌.

بر آورده‌ کن‌ جمله‌ حاجات‌ م

الهی‌ نگفته‌ تو دانی‌ مناجات‌ م

الهی‌، ما را دلی‌ نازک‌تر از شیشه‌ است‌. زبانم‌ لال‌، سنگ‌ بی‌مهری‌ بر شیشة‌ صندوق‌ خانة‌ سینة‌ ما مزن‌، ای‌ نامت‌ عاشقان‌ را دوا، یادت‌ عشاق‌ را جان‌ داروی‌ اعجاز و شفا و مبشر وصال‌. الهی‌ بر ما ببخش‌ که‌ بی‌ پرده‌ از عشقت‌ سخن‌ می‌گوییم‌.

شرم‌ حضور داریم‌ و در وادی‌ حسرت‌ سرگردانیم‌. خدایا اگر تو را نخوانیم‌ - پس‌ با که‌ سخن‌ بگوییم‌؟ الهی‌ غبار راه‌ توییم‌، به‌ سرانگشت‌ ملاطفت‌، غبار از آیینة‌ دل‌ ما برگیر و در آبگینة‌ مصفای‌ چشمان‌ ما، چلچراغ‌ مهر خود بیفروز. زنگار از آیینة‌ ایمان‌، برگیر. دستگیر ما باش‌، ای‌ دستگیر افتادگان‌.

الهی‌، در این‌ ماه‌ مبارک‌، رحم‌ کن‌ بر ما و محروم‌ مکن‌ سائل‌ خود را و شامل‌ بفرما مرحمتت‌ را بر ما .

الهی‌ در این‌ روزها، ما را برای‌ برکات‌ سحرها بیدار و متنبه‌ ساز.

و دل‌ها مان‌ را به‌ روشنی‌ انور سحرگان‌، منور گردان‌. خدایا قسمت‌ می‌دهیم‌ به‌ حریم‌ گلستان‌ عزای‌ علی‌(ع‌) و به‌ راه‌ صدق‌ و به‌ وصی‌ نفس‌ نبی‌(ص‌)، شافع‌ صف‌ محشر، گل‌ زمردی‌ باغ‌ و بوستان‌ جنگ‌، شهید رمضان‌ علی‌(ع‌) تراب‌ نشین‌ راه‌ خدا - حاجات‌ همة‌ حاجتمندان‌ را بر آر. ای‌ مولا!

الهی‌!

لشکر غم‌ شبگیر بر ما می‌تازد، ای‌ حضرت‌ ذوالجلال‌، به‌ نسیم‌ وعدة‌ سحری‌ ما را به‌ سکینة‌ خاطر هدایت‌ فرما.

الهی‌، به‌ آه‌ در گلو بشکستة‌ دردانه‌ ات‌ علی‌(ع‌) و به‌ سوز سینة‌ خستة‌ همان‌ مرتضایت‌ سوگند، در این‌ ماه‌ مبارک‌ رمضان‌، مهمان‌ حرمخانة‌ دل‌ ما باش‌. هر چند این‌ سینه‌، مهمان‌پذیر قابلی‌ برای‌ مهر سلطانی‌ چون‌ تو نیست‌. اما قدم‌ گذار و فرودآ و کله‌ گوشة‌ بندگی‌ ما تا به‌ عرش‌ رسان‌. الهی‌ برویمان‌ میاور که‌ فقیریم‌. خاک‌ نشین‌ راه‌ توییم‌. عجزمان‌ را در توصیف‌ بلندای‌ قامت‌ بر ما ببخش‌. ای‌ بخشایندة‌ گناهکاران‌.

برحمتک‌ یا ارحم‌ الراحمین‌

بهمنش راد
۲۸تیر

 

مرا درجایگاهى پربرکت فرودآر که تو بهترین فرودآورندگانى (میزبانانى)

 

 

وداع.............تا..............زنده یا....................

خدایا!
به من دل عاشق و بال اشتیاقی ببخش که در حرم یاد تو از حجره ذکری به رواق ذکر دیگری پر کشم
و رایحه ایوان حضوری مرا به شیستان حضوری دیگر بکشاند.
و چشم انداز همتم تا آسمان بلند نامهای تو بال بزند و تا آستان رستگاری اسماء تو عروج کند
و پرهای عاشقی به جایگاه قدس تو بساید.
خدای من!
مرا در مسیر خودت، انقطاعی تمام و کمال عنایت کن.
یاری ام کن تا تمامی بندهای وابستگی را ببرم.
چشم توجه از همه چیز جز تو برگیرم.
خانه دلم را از هرچه تعلق بتکانم۰

…خدای من!
مرا در شمار بندگانی بیاور که صدایشان کردی و پاسخت دادند.
و چشم در چشمشان دوختی و
نگاه به نگاهشان گره زدی،
آنچنان که از رویت جلال تو بیهوش شدند.
تو پنجره نجوایت را به روی آنان گشودی و
آنان به وضوح دست کردارشان را برای تو باز کردند.
…خدایا!
اگر غفلت از استعداد بیدار تو ، مرا به خواب می خواند،
شناخت عطاها و بخشش هایت هشیارم می کند.
…خدای من!

مرا به آن نورهای عزتمند و سرور بخش ات ملحق کن تا عارف تو شوم
و از غیر تو بپرهیزم و مراقب حضور مستمر تو باشم و از گناه بترسم.
* گزیده هایی از مناجات شعبانیه*
بهمنش راد
۰۸ارديبهشت

گفتم: خسته‌ام
گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: "فاذکرونی اذکرکم" منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: "واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله" کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!
گفت: "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم: "انا عبدک الضعیف الذلیل..." اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: "ان الله بالناس لرئوف رحیم" خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/143)

گفتم: دلم گرفته
گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58)

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله
گفت: "ان الله یحب المتوکلین" خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159)

گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: "و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره" بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/
۱۱)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛
گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم
گفت: "و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال" هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفت: "ألا تحبون ان یغفرالله لکم" دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/22)

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی
گفت: "و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه" پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/90)

گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟
گفت: "الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده" مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/104)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم
گفت: "الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب" ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/3)

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت: "ان الله یغفر الذنوب جمیعا" خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/53)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟
گفت: "و من یغفر الذنوب الا الله" [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/
۱35)

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! ... توبه می‌کنم
گفت: "ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" [این را بدان که] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/222)

ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟
گفت: "الیس الله بکاف عبده" خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟
گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد
گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16)

با خودم گفتم: خداوند!... خالق هستی!... با فرشته‌هایش!... به ما درود می‌فرستند تا هدایت شویم؟! ...

پس باید ثابت کنم که شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم.

باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاک کنم...
 
 

منبع :سایت تبیان

گروه امور تربیتی راهنمایی ومتوسطه برخوار

بهمنش راد-صالحی
بهمنش راد