وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

به وبلاگ امور تربیتی خوش آمدید

وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

۱۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

۳۱خرداد

 

و در آخرین روز رجب ...( وداعی با ماه رجب و سلامی بر ماه پیامبر)

 
 

با رجب، وداع می‌کنیم ...

با همه‌ی خوبی‌هایش و همه‌ی فرصت‌های بزرگی که از دعا و مناجات و توبه و استغفار به رویمان گشود.

سختی‌های وداع با این ماه بزرگ را شاید لذت حضور در ماه پیامبر، شعبان، آسان سازد و اگر توشه‌ای در خور کسب نکردیم به امید شعبان، منتهای امل و آرزویمان را در عمل به خواسته‌های محبوب و معبودمان به کار می‌گیریم.

گرچه فرصت استثنایی رجب رفت اما لحظه‌های طلایی دیگر در راه است؛‌

آنها را دریابیم.

خداحافظ ماه رجب؛ ای ماه ریزش رحمت پروردگار؛ ای ماه بزرگ خدا و ای ماه استغفار و روزه و ‌ ای ماه دعا و وصال.

و سلام بر تو ای ماه شعبان،‌ ای ماه رسول رحمت،‌ ای ماه استغفار و روزه و ای ماه دعا و وصال.

 

در آخرین روز رجب، سه عمل وارد شده است:

1. غسل

2. روزه که موجب آمرزش گناهان گذشته و آینده است.

3. نماز حضرت سلمان
بهمنش راد
۲۷خرداد

عکس, تصویر, کارت پستال،والپیپر و عکس های پس زمینه مخصوص روز مبعث(سری3)

رویش اندیشه ناب

آبشار نور، جاری بود. آسمان پولک های زیبایش را به رخ تماشاگران می کشید و ماه بر چشم نظارگران جمالش رنگ نقره می پاشید. عطر شفابخش بهار در فضا می پیچید و امید زندگی در جان موجودات جهان می جوشید. در آسمان نیلگون مکّه، دمادم ستاره می شکفت. آن شب نبض کائنات از انتظاری مقدّس، می تپید. روح خسته و فرسوده عالم، انتظار پیشوایی را می کشید. سخن از ترسیم سیمای آفتاب بود و صورتگرْ، کردگار جهان. در آن شب، باغبان آفرینش، بهترین گل هستی را برگزید تا دنیا را سرمست عطر جانبخش آن سازد. بعد از آن بارانی از طراوت بارید و خاک بوی افلاک گرفت. دل ها وسعت یافت و چشم ها چشمه سار سرور شد و عشق و ایمان شفاف تر شد. روز مبعث، روز رویش اندیشه ناب، روز مهر و آیینه و مهتاب، را بر همه شیفتگان آفتاب، شادباش می گوییم.

گل واژه های وحی

از بلور ماه، لبخند مهر می تراوید. غار حرا تجلّی گاه نور بود. جبرئیل امین، گل واژه های وحی را منتشر می کرد. در آن شب، محمّد صلی الله علیه و آله وسلم بر سریری می نشست که عرش نبوّت بود. او در آن جغرافیای زمین، راه تاریخ را می گشود و چراغ خورشید را می آویخت تا راه ما را تا فرجام، راهنما باشد. در سال روز مبعث هنوز هم شکوه آن خاطره، جام زیستنمان را سرشار می کند و شکوفه های شادی را در دلمان شکوفا می سازد.

راز خلقت زمین

آن شب، «زمزم» زمزمه شادی داشت و «مروه» در تماشای صفای یار بود و کعبه در طواف فرشتگان، که از حریم خدا محرمی به حرم پا نهاد که صفایش مروه و شعورش مشعر و عرفانش عرفات را به شگفتی می نشاند. او از سمت «صفا» آمده بود و «سعی» بر وفا کردن به«عهد» ازلی داشت. بعد از او «منا» مذبح منیَّتْ بود. او یاد داد که با سنگ ریزه های برائت، بت های درون و برون را «رمی» کنیم و عرفان عرفات را بیابیم. او اندیشه ها را به ضیافت معرفت می برد و دل های عاشق را با پای «هروله» به سوی صحرای نیاز می کشاند. سلام ساکنان سماوات و زمین بر او باد که مباهات آفرینش بود و راز خلقت کائنات.

بهمنش راد
۲۵خرداد

کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

 

به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم

یواشکی من و این چشم های مانده به راهت


 

 

 

هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

 

چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت

نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت

 

چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

 

چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت

به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت

 

شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

 

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت

 

دعاترین دعاها همین دعای نگار است

امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت

بهمنش راد
۲۳خرداد

در روزگاری کهن پیرمرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت :

روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند!


عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد! :


روستا زاده پیر در جواب گفت:


از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟


و همسایه ها با تعجب گفتند ؟ خب معلومه که این از بد شانسی است.


هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت.


این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند : عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت.


پیرمرد بار دیگر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟


فردای آنروز پسر پیرمرد حین سواری در میان اسبهای وحشی زمین خورد و پایش شکست.


همسایه ها بار دیگر آمدند :


عجب شانس بدی...


کشاورز پیر گفت : از کجا میدانید که از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی ام ؟


چند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند : خوب معلومه که از بد شانسی تو بوده پیرمرد کودن!!!


چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدن و تمام جوانان سالم را برای جنگ در


سرزمین دور دستی با خود بردند . پسر کشاورز پیر بخاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد.


همسایه ها برای تبریک به خانه پیرمرد آمدند :


عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد و کشاورز پیر گفت:((از کجا میدانید که ....؟))


نتیجه گیری :


همیشه زمان ثابت می کند که بسیاری از رویدادها را که بدبیاری و مسائل لاینحل زندگی خود می پنداشته ایم صلاح و خیرمان بوده و آن مسائل ، نعمات و فرصتهای بوده که زندگی به ما اهدا کرده است!


خداوند حکیم در قرآن کریم سوره بقره می فرماید :


عَسی أَن تَکرَهوُا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسی أَن تُحِبّوُا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم وَاللهُ یَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَموُنَ


چه بسا چیزی را شما دوست ندارید و درحقیقت خیرشما در آن بوده و چه بسا چیزی را دوست دارید و در واقع برای شما شر است! خداوند داناست و شما نمیدانید...

سخن روز:

کارینا: به یاد داشته باش دست نیافتن به آنچه می خواهی گاهی از اقبال بیدار تو سرچشمه میگیرد!!

بهمنش راد
۱۴خرداد

یزدهم رجب، افزون بر شادمانی میلاد شهریار خردورزی و عدالت، با احترام به ارجمندی مقام پدران و سپاس از مهر گسترده ایشان معطر شده است. انتخاب ولادت سرسلسله امامت و پدر دو پیشوای الهی، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به عنوان روز پدر، حریم و حرمت مقام بلند ایشان و شعفناکی این روز را یادآور می شود. در این مقاله، با نگاه به آموزه های زندگی آموز اسلام، از شکوه مقام پدر و احترام بی مرز او در معارف دینی سخن آورده ایم. گفتنی است در واکاوی این موضوع در آیات و روایات، بیشتر با واژه والدین روبه رو هستیم و همراهی و هم قدری پدر و مادر در تکریم. البته اینکه در مقاله روز پدر، نام و یاد مادر نیز ارج نهاده شود، اگر حُسن نباشد، عیب نیست یا دست کم به خاطر دلیلی که گفتیم، رواست.

معمایی شگرف با پاسخی آسان

صحنه زندگی ما با خاطره هایی سرشار از گذشت و ایثار، گره خورده است. در اطراف ما، هنرمندانی هستند که عمری پروانه بودن را حتی با شرارت شمع و باغبانی را حتی با تلخی تیغ، عمیق زندگی کرده اند. آنان تمام شدن را به بهای ساختن و سوختن را به قیمت شادی بخشیدن اندوخته اند. اینکه کسی بتواند تا این حد، بی دریغ عشق بورزد و این گونه لبریز از سخاوت باشد، معمایی است شگرف با پاسخی آسان؛ قداست واژه ای به نام پدر. اوست که می تواند بی هیچ چشم داشت، این گونه چشمه زلال مهربانی باشد و جوهر گران مایه وجود را جاری جسم و جان فرزندانش سازد. اوست که می تواند این گونه ارزانْ عاطفه ارزانی کند. او بلندتر از ادراک واژه ها و فراتر از قامت سپاس های ماست. روزش مبارک.


سازنده ترین نظام ارتباطی

انسان، در چرخه ارتباط ها زندگی می کند؛ ارتباط با خدا، خود، پدر و مادر، همسر، همسایه، هم سفر، هم سفره، هم جنس، نا هم جنس، دوست، دشمن و حتی حیوانات و طبیعت. در این میان، یکی از دیرپاترین و سرنوشت سازترین ارتباط ها، همراهی و هم زیستی انسان با پدر و مادر است. این ارتباط، برنامه ای پویا و فراگیر برای پاسداری از نظام خانواده را می طلبد. اگر پیوندها و پیمان های استوار سنتی و دینی در هجوم آتشناک بی تفاوتی و بی مهری سست گردد و ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی همه گیر شود، انسانِ بی پناه، میزبانِ تنهایی وحشت خیز خویش می گردد. پدر و مادر، دو بنیاد خانواده هستند و استوار ماندن خانواده و آفت زایی از آن، به پاس داشتن حقوق و حرمت آنان وابسته است.ازاین رو، دین اسلام، حقوق و وظایفی را که باید در این ارتباط ها رعایت شود، به زیبایی بیان کرده و سازنده ترین نظام ها را بر هم زیستی سالم و سرشار از نشاط و تعالی پیشنهاد داده است. بی شک، ژرف ترین نگاه ها و آموزنده ترین مفاهیم را باید در اندیشه های بلند اسلام جست.

دو پدر معنوی

در برخی روایات، واژه «اَب» به معنای پدر، برای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام و به معنای پدران معنوی امت اسلام آمده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَنا وعلیٌ اَبَوَا هذِه الاُمَّةِ؛ من و علی دو پدر این امتیم.» بنابراین، همان گونه که پدر، اسباب پدید آمدن مادّی و فیزیکی ماست و حقوق بسیاری بر ما دارد، آن دو بزرگوار، انگیزه پدید آمدن هویت دینی و معنوی ما هستند و ما وام دار حقوق عظیم معنوی آنان هستیم. همان گونه که در برابر پدران جسمانی خویش وظایفی چونان فرمان پذیری، فروتنی، محبت، سپاس مندی، احسان، بزرگداشت و... داریم، در برابر این پدران معنوی نیز چنان وظایفی را بر عهده داریم. البته حقوق این پدران معنوی بسیار گسترده تر و پاسداشت آن بسی سخت تر است؛ زیرا سعادت دنیایی و اخروی که ره آورد اسلام است و زندگی ما را سرشار ساخته، همه دستاورد رنج ها، تلاش ها و مجاهدت های آن عزیزان است. همچنین با از دست دادن پدر جسمانی، فرزند یتیم می شود و در چرخه زندگی آفت ها می بیند. با گُسست معنوی، اعتقادی و عملی از پدران معنوی نیز انسان، بی هدف، بی راهنما و بی پناه می شود.

مربی و معلم به منزله پدر

در فرهنگ اسلامی، افزون بر تأکید بر تکریم و احترام پدر حقیقی، برای پاسداشت برخی دیگر از افراد اثرگذار در تکوین شخصیت انسان، از آنان با واژه پدر یاد و به تعظیم و اکرامشان سفارش شده است. در روایتی آمده است: «به راستی پدران، سه نفر هستند: پدری که عامل پیدایی ما شده است (پدر حقیقی)؛ پدری که ما را پرورش داده است (مربی) و پدری که به ما آموزش داده است (معلّم).»

همچنین در برخی روایات، تکریم برادر بزرگ تر را توصیه کرده و او را به منزله پدر شمرده اند.

معنای احسان به پدر و مادر

در آیات بسیاری از قرآن مجید، مردمان به احسان و نیکی کردن به پدر و مادر امر شده اند که از آن جمله است: آیه 83 سوره بقره، آیه 36 سوره نساء، آیه 151 سوره انعام، آیه 23 سوره إسراء، آیه 15 سوره أحقاف و آیه 8 سوره عنکبوت. دراین باره، یکی از یاران امام صادق علیه السلام از معنای احسان در آیه 83 سوره بقره پرسید. آن حضرت فرمود: «یعنی با آنان به طور شایسته هم زیستی کنی و پیش از آنکه مجبور شوند چیزی از تو بخواهند، تو نیازشان را برآورده سازی، اگر چه از نظر مال بی نیاز باشند».

راغب اصفهانی، واژه شناس نکته سنج نیز درباره معنای احسان گفته است: «احسان، بالاتر از عدل است؛ زیرا عدل بدان معناست که هر چه بر عهده دارد، بدهد و آنچه بر اوست، بگیرد، ولی احسان آن است که بیشتر از آنچه بر عهده دارد، بدهد و کمتر از آنچه برای اوست، بگیرد.» این تفسیرها، وظیفه سترگ فرزندان را در برابر والدین گوشزد می کند.

دستور عام نیکی به پدر و مادر

نیکی به پدر و مادر، سفارشی ویژه و دستوری عام است تا آنجا که حتی ناپارسایی، شیعه نبودن و حتی نامسلمان بودن پدر و مادر، مانع نیکی کردن به آنان نمی شود. دراین باره امام باقر علیه السلام در حدیثی فرموده است: «سه چیز است که خداوند متعالی در مورد آنها اجازه مخالفت نداده است: بازگرداندن امانت به نیکوکار و بدکار؛ وفای به پیمان در مورد درست کردار و بدرفتار، نیک رفتاری با پدر و مادر چه نیکوکار باشند و چه بد کردار.» امام رضا علیه السلام نیز می فرماید: «نیکی کردن به پدر و مادر واجب است، اگر چه آن دو مشرک باشند، ولی در نافرمانی خداوند نباید از آنان فرمان پذیر بود».

سپر آتش

خدمت به پدر و مادر، از وظایف دینی و اخلاقی ماست و ره آوردهای معنوی بسیاری دارد. این امر، افزون بر پاداش های آخرتی، در سرنوشت مادی و خوش بختی ها و کام یابی های زندگی دنیایی ما بسیار اثرگذار است. این وظیفه در روزگار ضعف و سستی آنان، اهتمامی ویژه و توجهی خاص می طلبد. در روایتی آمده است: مردی به نام ابراهیم از یاران امام صادق علیه السلام به آن حضرت گفت: پدر من بسیار کهن سال و ناتوان است، به گونه ای که وقتی می خواهد قضای حاجت کند، او را بر دوش می گیریم و می بریم. حضرت فرمود: «اگر می توانی خودت چنین کاری را انجام بده و با دست خویش برایش لقمه بگیر؛ زیرا چنین خدمتی، سپر آتش فردای قیامت توست».

گفتار کریمانه

از شیوه های تعظیم و تکریم مقام پدر، گفتار کریمانه با اوست. قرآن کریم، شیوه های گفتار با مخاطبان گوناگون را بیان کرده و درباره درون مایه و محتوا، شکل القای سخن و نوع آهنگ صدا، دستورهای راه آموزی ارائه داده است. قرآن کریم درباره شیوه گفتار با پدر و مادر می گوید: «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریمًا؛ با آن دو، سخن کریمانه، ارجمند و شرافتمندانه بگو.» (اسرا: 23) امام سجاد علیه السلام نیز در نیایشی از خداوند متعالی می خواهد: «خدایا! آهنگ صدایم را در پیشگاه پدر و مادر آرام و فرود آمده قرار ده و سخنم را برای آنان گوارا و دل نشین ساز.» در روایتی آمده است که فردی به امام صادق علیه السلام گفت: پدرم به من خانه ای بخشیده و سپس تصمیم گرفته است آن را از من باز پس گیرد. حضرت فرمود: «کار پدرت نارواست، ولی اگر بین تو و پدرت بگو مگو پیش آمد، صدایت را از صدای او بالاتر نبر و اگر او صدایش را بالا برد، تو آهنگ کلامت را پایین آور».

حفظ حریم حرمت پدر

در فرهنگ اسلامی، مرزهای پاسداشت مقام بلند پدر و شیوه های ارج و احترام او با دقتی ژرف و نگاهی نکته سنجانه ترسیم شده است. در آیین اسلام، فرزند افزون بر آنکه خود باید پیوسته قدر قداست پدر را بداند، نباید کاری کند که دیگران حریم حرمت پدرش را بشکنند و او را آماج ناسزاهایشان قرار دهند؛ چون از زمان دیرین، چنین رسم بوده که به پدر و مادر کسی که کار ناروا می کرد، ناسزا می گفتند.دراین باره در روایتی آمده است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ، کسانی را که پدر و مادر خویش را لعنت می کنند، لعنت کرد. از آن حضرت پرسیدند: آیا کسی پدر و مادر خود را لعنت می کند؟ حضرت پاسخ داد: «آری.کسی که پدر و مادر مردم را لعنت می کند و آنان در مقابل، پدر و مادر او را لعنت می کنند».

پاسداری از نام و یاد پدر

چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل یاد پدر نمی کنند این پسران ناخلف

یکی از سفارش های اخلاقی اسلام، زنده نگه داشتن نام و یاد پدر و مادر است. در بخشی از دعای امام سجاد علیه السلام آمده است: «ای خدای من! یاد پدر و مادرم را در پایان نمازها از خاطرم مزدای و در همه لحظه های شبانگاهان و در همه ساعت های روز، یاد آنان را از ضمیرم مَبر.» این پاس داشت نام و یاد، به هر شکل و هر شیوه، از جنس نیکی کردن به پدران و نوعی قدردانی از زحمت ایشان و ترویج سنت احترام به بزرگ ترهاست.

روایتی درس آموز

سیره گران قدر زندگانی اهل بیت علیهم السلام از نکته های درس آموز در بزرگداشت مقام پدر سرشار است. در روایتی آمده است: مردی با پسرش میهمان حضرت علی علیه السلام شد. آن حضرت با اکرام و احترام آنان را در صدر مجلس نشاند. پس از صرف غذا، حضرت خواست به رسم آن زمان، دست میهمان را بشوید. او خود را عقب کشید و گفت: چگونه ممکن است من دست هایم را بگیرم و شما آنها را بشویید. حضرت علی علیه السلام با فروتنی و اصرار خواست تا به شرافت خدمت کردن به برادر مؤمن برسد. آن حضرت، دست پدر را شست، ولی برای شستن دست فرزند میهمان، محمد حَنَفیّه، فرزندش را طلبید و فرمود: «دست پسر را تو بشوی. اگر پدر این پسر اینجا نبود و تنها این پسر میهمان ما بود، خودم دستش را می شستم، ولی خداوند دوست دارد آنجا که پدر و پسری هر دو حاضرند، بین آنها در احترام گذاشتن فرق گذاشته شود».

نخواستم بالاتر از او بنشینم

در مطالعه رفتار و منش مردان راستین خدا و عالمان اهل عمل، درس هایی آموزنده برای الگوگیری در زندگی خود می یابیم. گفته اند: یکی از مراجع بزرگوار نجف اشرف که هر روز بالای منبر درس می گفت، روزی بر زمین نشست و تدریس کرد. پس از درس، شاگردان از او پرسیدند: چرا امروز بر فراز منبر نرفتید؟ پاسخ داد: امروز پدرم که در ایران پیشه کشاورزی دارد، به مجلس درسم آمده بود و من نخواستم بالاتر از او بنشینم.

احترام آیت الله مرعشی نجفی به پدر

درباره مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی رحمه الله ، مرجع بزرگ تقلید که افزون بر توفیق های سترگ معنوی و علمی و پرورش فرهیختگان بسیار حوزوی، آثار گسترده فرهنگی از خود به یادگار گذاشت، آورده اند که آن بزرگوار گفته بود: آن گاه که نوجوان بودم و مادرم از من می خواست پدرم را از خواب بیدار کنم، صدا کردن پدر برایم دشوار بود. ازاین رو، چهره و گونه هایم را کف پاهای پدرم می مالیدم و با چنین لطافت فروتنانه ای پدرم را بیدار می ساختم. هنگامی که پدرم بیدار می شد و مرا در چنین موقعیت متواضعانه ای می نگریست، با چشم های سرشار از اشک، دست به سوی آسمان بر می افراشت و از خداوند متعالی برایم توفیق درخواست می کرد. آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمود:«موفقیت کنونی من و فراوانی توفیقاتم به برکت دعای پدر و مادر است».

تاوان اندکی سستی

یکی از درس های شگرف و تأمل برانگیز زندگی حضرت یوسف علیه السلام ، داستان رویارویی او با پدرش، حضرت یعقوب علیه السلام پس از سال ها رنجِ گرانِ فراق است. آن گاه که حضرت یوسف علیه السلام به پیشواز پدر خویش آمد، شکوهی عظیم داشت. او در پیش و انبوه سواران همراهش بودند و در دیگر سوی، پدر پیرِ فراق کشیده و اندوه چشیده، چشم انتظار بود. حضرت یوسف علیه السلام می بایست وقتی چشمش به رخسار پدر افتاد، با شتاب از اسب به زمین آید و پیاده به پیشگاه پدر برود، ولی اندکی سستی کرد. از این رو، خداوند متعالی، نبوت را از نسل او برگرفت و پس از او فرزندانش پیامبر نشدند. این محرومیت بزرگ بدین سبب بود که تکریم در خور پدر را به جای نیاورد. پس از او، نبوت در نسل پسران برادرش، لاوی قرار گرفت؛ زیرا هنگامی که برادران یوسف می خواستند او را بکشند، گفت: «لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ؛ یوسف را نکشید. (یوسف: 10)» حافظ با اشارت به همین رخداد گفته است:

الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی

آیین راه رفتن با پدر

راه رفتن، از عمومی ترین رفتار مردم است و گونه های مختلف و حالت های متفاوتی دارد. راه رفتن های گوناگون، نمودی از حالت های روانی، صفات اخلاقی و منش های ماست. فرهنگ ادب گستر اسلام، آیین راه رفتن و شیوه های پسندیده و ناپسند آن را بیان کرده است. قرآن کریم در آیه 37 سوره اسرا می فرماید: «روی زمین با تکبر راه مرو. تو نمی توانی زمین را بشکافی و طول قامتت نیز هرگز به کوه ها نمی رسد.» همچنین در آیه 63 سوره فرقان می فرماید: «بندگان خدای رحمان کسانی هستند که بی آرایه و فروتنانه راه می روند.» در فرهنگ اسلام به آیین راه رفتن با پدر و مادر نیز اشاره شده است. در روایات می خوانیم: «جلوتر از پدرت راه مرو» یا «در راه رفتن از پدر و مادر پیشی نگیر.» همچنین در روایت دیگری آمده است: «فرزند نباید جلوتر از پدر راه برود».

واجب بودن اطاعت پدر

واجب بودن اطاعت و فرمان پذیری فرزندان از پدر، از حقوق ویژه ای است که اسلام برای تکریم و پاس داشت مقام پدران وضع کرده است. حضرت علی علیه السلام دراین باره می فرماید: «حق پدر آن است که فرزند در هر چیز جز معصیت خداوند از او اطاعت کند.» گفتنی است در فقه اسلامی به احکام ویژه ای برمی خوریم که با هدف عزیز و ارجمند شمردن پدر، اهمیت مقام او را گوشزد می کند. برای مثال، اگر پدر، فرزندش را از سفری نهی کند و فرزند اطاعت نکند و به سفر رود، باید نمازش را تمام بخواند و روزه اش را بگیرد؛ اگر چه سفر او از حد مسافت شرعی بیشتر باشد؛ چون این سفر، حرام است. یا اگر فرزند در نماز نافله باشد و پدر و مادر او را فرا خوانند، باید نماز را بشکند و به آنان پاسخ دهد. همچنین لازم است فرزند، قسم و عهد بدون اذن پدر را ترک گوید.

واجب بودن تأمین هزینه های زندگی پدر

اگر پدر و مادر به هر دلیل، ناتوان و تهی دست گردند، پرداخت هزینه زندگی آنان که در فقه اسلامی از آن به نفقه تعبیر می شود، بر فرزندان واجب است. نکته جالب توجه دیگر آنکه در روایات بسیاری تصریح شده است که وقتی پدر نیازمند شد، می تواند در دارایی های فرزند تصرف کند. حتی در برخی روایات آمده است پدر می تواند از مال فرزندش حج بگزارد. در فلسفه این حکم می توان گفت فرزند با همه هستی اش، وام دار وجود پدر است. این سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که به فرزندی فرمود: «انتَ و مالُکَ لاِبیک؛ تو و دارایی ات از پدرت هستید».

محبت به پدر و مادر

انسان، موجودی عاطفی و نیازمند مهر دیدن و مهر ورزیدن است. این نیاز معنوی چونان احتیاج به آب و غذا و هوا، از نیازهای ضروری آدمی است. در این میان، عاطفه پروری در نظام خانواده اهمیتی ویژه دارد. اگر محبت نباشد، کی مادر، دل پذیرترین آسایش هایش را فدای فرزند خود می کند؟ کجا پدر، رنج طاقت سوز زندگی را به جان می خرد تا فرزندش راه زندگی بپوید؟ همان سان که پدر و مادر، مهرمندانه، لطف بی دریغ خود را نثار فرزندانشان می کنند، خود نیز نیازمند محبتند. دین خوش بختی آفرین اسلام، سرشار از توصیه های گسترده درباره محبت کردن به پدر و مادر است. امام سجاد علیه السلام در نیایشی می فرماید: «خداوندا! قلب مرا از عطوفتشان انباشته دار و چنانم گردان که با آنان هم ساز باشم و به آنان مهر بورزم.» همچنین امام باقر علیه السلام می فرماید: «هرکس این ویژگی ها را داشته باشد، خداوند خانه ای در بهشت برای او برپا می کند: به یتیم پناه دهد، به ناتوان رحم کند و به پدر و مادرش محبت ورزد».

نیکی به پدر پس از مرگ

آنان که از نعمت حضور پدر محروم شده اند، فرصت نیکی کردن به او را تمام شده نپندارند. بی شک، پدر و مادر ما پس از مرگ، بینواتر و نیازمندتر از همیشه اند و اگر چه دستشان کوتاه گشته و فرصت عملشان تمام شده است، ولی چشم به راه احسان مایند. درباره شیوه های احسان به پدر و مادر پس از هجرت ابدی شان، به روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله استناد می کنیم: «مردی درباره نیکی کردن به پدر و مادر پس از مرگ، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسید. آن حضرت این وظایف را معیّن کرد: نماز خواندن برای آنان، آمرزش خواهی برای ایشان، وفا کردن به پیمان هایشان و بزرگ داشت دوستان آنان».

بهمنش راد
۱۴خرداد

مفهوم گل و معنی آب است علی:::::::::::::::::::::::::::::::::::: مضمون بلند آفتاب است علی
ای دوست تو هم مثل علی خاکی باش:::::::::::::::::::::::::::::: چون گفت نبی که بوتراب است علی
دریاست علی و جمله هستی چون جو:::::::::::::::::::::::::::::: مغز است همه علی و عالم همه پوست
در کعبه اگر علی به دنیا آمده است::::::::::::::::::::::::::::::::::: از کوزه همان برون تراود که در اوست

 

 

علی علیه السلام و زیبائیها:

زیباترین ولادت: تنها کسی که در داخل خانه خدا بدنیا آمد، اوست.

زیباترین نام: بنا بر روایات متعدد، نام علی مشتق از نام خداست.

زیباترین معلم: علی تربیت شده دست پیامبر (ص) بود.

زیباترین سخنان: به تعبیر بسیاری از بزرگان، نهج البلاغه برادر قرآن کریم است.

 

تولد در خانه خدا

مکه در یکی از ماه های حرام، ماه رجب، پذیرای مقدم زیارت کنندگان خانه خدا بود. زائران با آداب و مناسک خود به گرد خانه خدا طواف می کردند، گاه پروردگارشان را می خواندند و گاه بت ها را. و آن روز نیز که روز جمعه سیزدهم ماه رجب بود در اطراف خانه کعبه ازدحام عجیبی برپا بود. در این جمع تنها یک زن بود که به جای عبادت بت، خدا را عبادت می کرد، شرک و کفر بر روحش سایه نینداخته بود. او دین حنیف داشت، همان دین جدش ابراهیم خلیل الرحمن، و او نیز در اطراف خانه خدا طواف می کرد، و از خدا می خواست تا وضع حملش را آسان کند.

او فاطمه دختر اسد بن هاشم بود و فرزندی را به بار داشت. و تقدیر چنین بود که این فرزند تولدی مبارک و استثنایی داشته باشد... تولد در خانه خدا...

فاطمه با خدا راز و نیاز می کرد. ناگهان در خود احساس دردی شدید کرد، دردی که فاطمه آن را به خوبی می شناخت، آخر این پنجمین حمل او بود، او قبلاً چهار بار دیگر این درد را در خود احساس کرده بود. فاطمه مضطرب و پریشان شد، او در میان جمعیت غوطه می خورد و طواف می کرد، پس از این احساس از طواف باز ایستاد ولی موج جمعیت او را به این سو و آن سو می کشاند. و درد هر لحظه شدیدتر و شدیدتر می شد.

چه می دانست که خدا چه سرنوشت افتخار آمیزی برای او و نوزادش رقم زده است.

فاطمه به دنبال پناهگاهی می گشت، مأمنی که او را از چشم مردم پنهان کند، و سرانجام آغوش گشوده کعبه را در برابر خود دید. فاطمه قدم به درون خانه کعبه گذارد. و این تقدیر الهی بود که مرد خدا در خانه خدا قدم به صحنه حیات پر افتخار خود بگذارد.

نامش را علی نهادند؛ و با علی، موجودی دیگر نیز موجودیت گرفت، موجودی عزیز، گرانبها و بس کمیاب. همان چیزی که باید راز سعادت جامعه ها را در آن جست، و در آن هنگام جوامع سخت از آن نهی شده بودند، جهان، "عدل" را نه می فهمید و نه می شناخت. میلاد علی با تولدی دیگر همراه بود؛ تولد عدل...

 

نسب علی (ع)

نسبت که به معنای اصل و نژاد است. از عوامل مؤثر در ساختار وجودی انسان و تشکیل دهنده شخصیت اوست. طبق گفته قرآن و روایات و ائمه معصومین و نیز علم روانشناسی، فرد بسیاری از صفات و روحیات خود را از طریق وراثت به ارث می برد. حضرت علی (ع) به داشتن این ویژگی ممتاز بوده که اجداد طاهرش همگی از نظر فضلیت و بزرگواری معروف و مشهور بودند. پدر و مادر حضرت علی (ع) هر دو از خاندان هاشم بودند و این خانواده، در فضایل اخلاقی و صفات والای انسانی، در میان عرب و قریش، زبان زد همگان بود و شجاعت و تیزهوشی و زیرکی، از امتیازات آنها به شمار می رفت و همه این فضایل، در حد اعلای خود به علی بن ابیطالب به ارث رسید.

پدر علی (ع)

یکی از شخصیت های نقش آفرین صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر حضرت علی (ع) و عموی بزرگوار پیامبر خدا (ص) است. او یکی از ده فرزند عبدالمطلب و خود از بزرگان مکه و رئیس قبیله بنی هاشم، و سراسر وجودش، سرشار از بخشش، مهربانی و فداکاری در راه آیین توحیدی بود. ابوطالب بعد از وفات عبدالمطلب، سرپرستی پیامبر اکرم (ع) را به عهده گرفت و بعد از اینکه پیامبر به مقام رسالت رسید، در راه هدف مقدس ایشان که همان گسترش آیین یکتا پرستی بود، با تمام وجود جانبازی و فداکاری کرد تا آنجا که گفت: «تا جان دارم، از محمد دفاع می کنم.» او سرانجام در سال دهم بعثت در سال 64 سالگی دیده از جهان فروبست. حضرت علی (ع) مراحل آغازین کودکی را در دامان تربیت چنین پدری بزرگوار رشد یافت.

مادر علی (ع)

مادر گرامی حضرت علی (ع) فاطمه دختر اسد از فرزندان هاشم است. وی از نخستین زنانی بود که به پیامبر ایمان آورد و در دوران کودکی پیامبر، مدتی سرپرستی او را به عهده داشت. از این رو، پیامبر اکرم ضمن تکریم وی، با تعبیر مادر از او یاد می کرد و حتی هنگام رحلت فاطمه بنت اسد، پیامبر اکرم بسیار متأثر شده و پیراهن خود را بر او پوشانده و بر او نماز خواند و فرمود: «خداوند است که زنده می کند و می میراند. ای خدا، به حق من و همه انبیای پیش از من، مادرم فاطه بنت اسد را ببخشای و دلیل و برهانش را بر او تلقین کن و جایگاهش را وسعت بده، همانا که تو را ارحم الراحمین هستی».

کنیه علی (ع)

در فرهنگ عرب، کنیه اسمی غیر از نام اصلی شخص است، که برای مردان با کلمه اَب و اِبن، و برای زنان با اُم و بنت می آید و غالباً برای تعظیم و تکریم شخص به کار می رود. حضرت علی (ع) هم کنیه­های مختلفی داشت: از جمله:

ابو تراب که کنایه از هم نشینی آن حضرت با خاک و سجده های طولانی ایشان داشت. در سال دوم هجری، علی (ع) روزی زمین خوابیده و مقداری گرد و غبار بر لباسش نشسته بود. در این هنگام پیامبر اسلام بر بالین ایشان آمد و با خطاب «یا ابوتراب» آن حضرت را بیدار کرد. از آن زمان آن حضرت به این کنیه مشهور شدند. ابوریحانتین: این کنیه را هم پیامبر برای ایشان قرار داد و به معنای پدر دو ریحانه بهشت، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است.

القاب علی (ع)

در فرهنگ اعراب، لقب اسمی غیر از اسم اصل شخص و نامی است که کسی به آن شهرت می یابد. لقب بر مدح یا ذَمّ شخص اشاره دارد. القاب حضرت علی (ع) فراوان است و همگی دلالت بر مدح حضرت علی (ع) می کنند؛ از جمله:

یعسوب الدین و یعسوب المؤمنین: ابن ابی الحدید که از بزرگان اهل سنت است، در این باره می گوید: این دو لقب را پیامبر اکرم (ص) در دو نوبت به علی بخشید. یک بار به او لقب یعسوب الدین را داد؛ یعنی مالک و رئیس و حاکم دین، و در نوبت دیگر فرمود: یعسوبُ المؤمنین؛ یعنی آقا و رئیس مؤمنان.

مرتضی لقب دیگر حضرت علی (ع) به این معناست که رفتار و کردار آن حضرت، مورد پسند خدا و رسول خداست. از دیگر لقب های آن حضرت، می توان به اسدالله (شیرخدا)، حیدر (شیر بیشه ایمان) و کاشِفُ الکَرب (برطرف کننده غم) اشاره کرد.

نهج البلاغه علی (ع)

یکی از گنجینه های جاوید و درخشان علم علوی که از روح بلند پیشوای پرهیزکاران حضرت امیر مؤمنان (ع) سرچشمه گرفته است، کتاب گرانسنگ "نهج البلاغــه" است. نهج البلاغــه برگزیده ای از خطبه ها نامه ها و سخنان کوتاه و حکمت آمیز علـی (ع) و قطره ای از اقیانوس بیکران معارف الهــی است. مجموعه ای نفیس از سخنان زیبای امیر کلام حضرت علی (ع) که گذشت روزگار نمی تواند غبار کهنگی بر آن بنشاند. ستاره ای درخشان در آسمان علم و معرفت و هنر و ادب که تا همیشه بر تارک علوم اسلامی خواهد درخشید. تأمل و تعمق در محتوای نهج البلاغــه می تواند ما را با گوشه هایی از مکتب مولای دنیا و دنیا پرستی حماسه حکومت عدالت دعا و مناجات مؤمنان در بخشهای الهیات، شجاعت، تهذیب اخلاق، سلوک و عبادت و... آشنا سازد. توجه به این کتاب شریف یکی از نیازهای نسل امروز جامعه اسلامی است.

 

و علی (ع) می آید ...

ساقه های نیلوفری از پایه های عرش بالا رفته و سریر ولایت را به عطر وجودی خود آراسته اند، تا او بیاید و بر تکیه گاه پوشیده از رازقی آن تکیه زند. درون کعبه چه غوغایی است امروز! ملائک، بال در بال گستره آسمان ها را پوشانیده اند و جبرائیل و میکائیل و اسرافیل حلقه خانه کعبه شدند تا پر به نور وجود او بسایند! طنین نام او هلهله شادی ملائک است. جام های افلاکی عاشقان به سوی او می آیند و گیسوان سیاه شب به یمن وجود او گل خنده های نقره ای را در میان آبشار آسمانی اش تقسیم می کند؛ چرا که امشب علی (ع) می آید!...

و جمعه چه شکوهی دارد و این جمعه شکوهی دیگر!... 13 رجب سال سی ام از عام الفیل! آسمانیان طبق طبق نور می آوردند، آن گاه که دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد قدم به درون کعبه نهاد که علی اعلی خانه خویش را از برای قدوم مبارک او آماده کرده بود ... و او آمد که نام خود را از خدا گرفته بود و آمده بود تا بت های خانه را در هم بشکند و بر پشت بام آن ندای یگانگی و توحید ذات مقدس خدای تعالی را سر دهد و او را تقدیس کند و فریاد حق طلبی اش را از میان کفرها و نفاق به گوش جان های عاشقان برساند و پرواز شور آفرین کبوتران عشق را جانی تازه بخشد.

معشوق خدا

آسمانیان همه از شراب عشق علی (ع) نوشیده اند و لب از جام وصال او تر کرده اند و اینکه زمنیان را فرصتی است تا در چشمه جوشان معرفت او تن بشویند و به نور وجودی او رخ برگشایند؛ او که معشوق خداوند است و محمد (ع)، در خانه خدا، خانه عشق و شوریدگی پا به عرصه خاکی نهاد. او علی است و خدایش اعلی. او که مهتاب سپیدی رویش را از او دارد و کوچه ها همه بی قرار اویند و پنجره ها در انتظار قدوم مبارکش. او که چشمانش همه حدیث و اعجاز است و نگاه هستی بخشش پیاله جان ها را از شور زندگی، عشق و شیدایی لبریز می کند؛ او معشوق خداست.

طبیب دردمندان

یاس ها و نرگس ها در بی کران های گذرگاه هستی، عرشیان و زمینیان را در هاله ای از عطر و رویا می برند؛ چرا که عطر وجودشان را از وجود علی (ع) به ودیعت گرفته اند! آب های همه دریاها از انعکاس نام او می درخشند و می خندند و نسیم های بهاری، در وزش لابه لای شاخ و برگ های بیدهای مجنون نام او را زمزمه می کنند و نغمه خوش طنین نام اوست که این گونه بلبلان عاشق را به ترنم در آورده است و بهشت برای خاطر او تمام زنبق هایشان را نثار زمینیان کرده است! او علی است؛ طبیبی که هر کجا که لازم باشد بر زخم ها مرهم می نهد و دل های نابینا و گوش های ناشنوا و زبان های بی کلام را درمان می کند. او علی (ع) است که غفلت و نادانی و حیرت و سرگردانی را معالجه و روشنی های حکمت و عرفان را تقدیم دل ها و جان های تشنه عاشقان الهی می کند.

مردی از تبار نور

مردی می آید از تبار نور، از تبار عاشقان و شوریدگان. مردی که محمد (ص) از گل خنده های نگاه او نشاط می یابد و ابوطالب در نیمه شب های بیداری دل، با او راز دل می گوید و فاطمه بنت اسد باغ چشمانش را به روی او می گشاید تا گل شادمانی را آبشار لبخند او شکوفا کند. مردی که طلوع مهرانگیز نگاهش دیگر بار حلاوت وصال و عشق را در چشمه لایزال به جان پاکان می نوشاند و پیاله حیات عاشقان از نگاهش لبریز می شد. علی، فصیح ترین شعر حیات و زیباترین آواز آفرینش بود.

بهمنش راد
۱۴خرداد

بهمنش راد
۱۴خرداد

 
از طلوع تا غروب
 


گذری بر زندگی امام خمینی(رحمت الله علیه)؛از طلوع تا غروب

 
در طول تاریخ مردان و زنان بزرگی ، پای به عرصه گیتی نهاده اند که دارای زندگی تاثیر گذاری بر مسایل و معادلات جهان بوده اند. بروز و ظهور این افراد که بعضا با شرایط خاص توأم بوده است، در عصر حاضر به خاطر وجود شرایط ویژه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و فناوریهای پیشرفته، گونه ای ماندگاری را تبیین نموده است که در نوع خود بی نظیر و اعجاب انگیز بوده است. امام خمینی(رحمت الله علیه) یکی از این مردان بود که با پایه گذاری انقلابی مردمی و ایدئولوژی الهی در کنار خصوصیات خاص خودش، نوعی اصالت اندیشه را با مبانی اخلاقی، عرفانی و فلسفی در هم آمیخت و با توان مدیریتی خارق العاده ای که از ایمان پایدارش سرچشمه می گرفت پرچمدار جنبشی شد که جهان نظیرش را کمتر به خود دیده است.

شروع یک شکوه
 

در بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامبر 1902 میلادی) همزمان با زاد روز بانوی پاکی و معرفت؛ زهرای اطهر، خمین از توابع استان مرکزی حلول ماه تابانی از سلاله پاک نبوی وعلوی را به تماشا نشست و سید روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد تا تاریخ مردی را به خود ببیند که وارث سجایای آباء و اجدادی و چراغ روشنگر مسیرهای تاریکی باشد که هزاران انسان با ضمیری روشن اما بی راهنما را به هدف اصلی خلقت که همان معارف الهی و شکوه معرفت دینی می باشد، نزدیک و نزدیکتر کند.
هنوز بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمی گذشت که طاغوتیان زمان ندای حق طلبی پدر روح الله را تحمل نکردند و هادی مردمان آن دوران سیاه را در مسیر خمین به اراک، با گلوله به شهادت رساندند.
روح الله دوران کودکی و نوجوانی را تحت حمایت بانو هاجر(مادرمحترمه اش) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیة الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد صاحبه خانم (عمه مومنه اش) که بانویی شجاع و حق جو بود سپری کرد، امام از نوجوانی روحیه ای انتقادی و انقلابی را در خود پرورش می داد و بدون ترس و واهمه در مقابل مسایل مختلف اجتماعی و سیاسی موضعگیری می کرد، به گونه ای که حتی در حالی که سنشان کم بود، در رابطه با حرکتهای ضد طاغوت زمان فعالیتهای خودجوشی را به نمایش می گذاشتند. ایشان در رابطه با این گونه اقدامهای صورت گرفته می فرماید: «.... من از بچگی در جنگ بودم ... مورد هجوم رجبعلیها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی که تقریبا شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بود ند در محل ما و اینها می خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می رفتیم سنگرها را سرکشی می کردیم.»
اما در 15 سالگی از نعمت وجود آن دو بزرگوار نیز محروم گردید و برای تعالی روحی و تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی به قم هجرت نمود.
 

شکوه یک تکامل
 

در نوروز 1300 هجری شمسی، بعد از هجرت آیة الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حایری یزدی به قم، نوجوانی که معرفت رسول ا...در سینه داشت و پیشانی اش روشن از علوم و معارف دینی و طلوعی دیگر بود در پای منبرهای بزرگان دینی آن زمان حضور پیدا کرد و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را با فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح، نزد مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری و بیشتر نزد مرحوم آیة الله سید علی یثربی کاشانی و دروس فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی (رحمت الله علیه) طی کرد.
پس از رحلت آیة الله العظمی حایری در دهم بهمن 1315 (ه ش) حوزه علمیه قم با خطر انحلال تهدید می شد، اما علمای متعهد به چاره جویی برخاستند و مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام سید محمد حجت، سید صدر الدین صدر و سید محمد تقی خوانساری(رحمت الله علیه) بر عهده گرفتند. در این فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید و با تلاش امام خمینی(رحمت الله علیه) به همراه جمعی دیگر از مجتهدان حوزه علمیه قم، آیة الله العظمی بروجردی به عنوان شخصیت علمی برجسته ای که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم آیة الله حایری و حفظ کیان حوزه باشد، مسؤولیت خطیر زعامت حوزه علمیه قم را پذیرفت. در این زمان امام خمینی(رحمت الله علیه) به عنوان یکی از مدرسان و مجتهدان صاحب رأی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد.
 

جهادی برای تعالی
 

امام خمینی (رحمت الله علیه) آغازگر جنبشی بود که مسیر تعالی اسلام به تاراج رفته و تحت هجوم بیگانگان را به درستی تشخیص داد و با گذشتن از جان و مال خویش انقلابی را بنیان نهاد که تاریخ ایران و اسلام را حیاتی دیگر داد. ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا در سال 1340 و 41 ایشان در رهبریت قیام و روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 شکل گرفت.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط مسلمان بودن سوگند به قرآن کریم حذف می شد و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر می یافت، در کنارحذف و تغییر دو شرط نخست که دقیقاً به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهایی در مصادر کشور انتخاب شده بود و پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل، نفوذ پیروان مسلک استعماری بهائیت در قوای سه گانه ایران باعث گردید بزرگ مرد دوران، خمینی کبیرجهادی را برای تعالی ملت آزاده و خدا جوی ایران رقم بزند. امام خمینی(ره) که با دقت نظر ویژه ای شرایط سیاسی جامعه را زیر نظر داشت، دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و بخصوص پس از روی کار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیداری حوزه های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می باشد و در این رابطه در جهت دفاع از حقوق اسلامی مردم، گوشزد کردن رسالت خطیر علما و حوزه های علمیه به آنها و دادن تلگرافها و ارسال نامه های سرگشاده اعتراض آمیز به شاه و اسد ا... علم را در دستور کار قرار داد و بدین صورت موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. ایشان در یکی از این تلگرافها فرمود: این جانب مجددا به شما نصیحت می کنم به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساسی بترسید وعمداً و بدون موجب، مملکت را به خطر نیندازید و الا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد .
 

تعالی برای جنبش
 

بی پروا بودن امام خمینی (رحمت الله علیه) در بیان مواضع ملت و انتقاد صریح از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمانش اسرائیل مردم را به قیام فرا خواند. ایشان در روز دوازدهم فروردین 1342 ضمن سخنرانی خود شدیدا از سکوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایهای تازه رژیم انتقاد کرد و فرمود: «... امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است...» حضرت امام روز بعد (13 فروردین 42) اعلامیه معروف خود را تحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» منتشر ساخت .راز تاثیر شگفت پیام امام و کلام امام در روان مخاطبینش را که تا مرز جانبازی پیش می رفت، باید در اصالت اندیشه، صلابت رأی و صداقت بی شائبه اش با مردم جستجو کرد .
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغازی متفاوت داشت و خون مظلومان فیضیه، انقلاب را رنگ پیروزی بخشید. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می ورزید و امام خمینی(ره) بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریکا و خیانتهای شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیة ا... العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که برای حفظ جان علما و کیان حوزه ها، همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیة ا... العظمی حکیم را ارسال و در آن تأکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم، مصلحت نیست .
در 12 اردیبهشت 42 امام خمینی در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه، بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد.
امام خمینی در 13 خرداد 1342شمسی (عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود، ایراد کرد .در همین سخنرانی، با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: «آقا، من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم دست بردار از این کارها، آقا اغفال می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند ... اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن .... نصیحت مرا بشنو ... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست؟ که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید ... مگر شاه ایران، اسرائیلی است ؟»
جمع زیادی از یاران امام در شامگاه 14 خرداد دستگیرشدند ودر پی آن و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از تهران منزل ایشان را محاصره کردند و در حالی که مشغول نماز شب بود، دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند . صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز، خرم آباد ودیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد .
ده ماه بعد، در شامگاه 18 فروردین سال 1343، بدون اطلاع قبلی امام آزاد و به قم منتقل می شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد وجشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز بر پا می شود . اولین سالگرد قیام 15خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترک امام خمینی (ره) و دیگر مراجع تقلید و بیانیه های جداگانه حوزه های علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی گردید.
 

جنبش و هجرت
 

افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد . سحرگاه 13 آبان دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی (رحمت الله علیه) در قم را محاصره کردند و ایشان را با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، به آنکارا تبعید کردند. عصر آن روز ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در روزنامه ها منتشر ساخت. باوجود فضای خفقان، موجی از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهای بین المللی و مراجع تقلید جلوه گر شد.اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید. در این مدت، رژیم شاه در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریکایی پسند زد. در عین حال، اقامت اجباری در ترکیه فرصتی مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب بزرگ تحریر الوسیله را آغاز کند.
روز 13 مهرماه 44 حضرت امام به همراه فرزندشان آیة الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به کشور عراق منتقل شدند . دوران اقامت طولانی و 13 ساله امام در نجف در شرایطی آغاز شد مخالفتها، کارشکنی ها و زخم زبان ها نه از جبهه دشمن رویارو بلکه از ناحیه روحانی نماها و دنیا خواهان مخفی شده در لباس دین آنچنان گسترده و آزاردهنده شود که امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سالها به تلخی تمام یاد کند.
اوایل سال 1348 تا نیمه دوم سال 1350اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو کشورچنان شدت گرفت. که رژیم عراق جمع زیادی از ایرانیان مقیم این کشور را در بدترین شرایط اخراج کرد. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت امام در آن شرایط اجازه خروج ندادند . سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت .
شاه در ادامه سیاستهای مذهب ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی کشور را به شاهنشاهی تغییر داد. درپی این اقدام، امام در واکنشی سخت، فتوا به تحریم استفاده از تاریخ بی پایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبدا موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شد تا در سال 1357 ناگزیر از عقب نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی باشد .
امام در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کرد: اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جایی بی درنگ از آن استفاده کنند و بی پرده بپا خیزند .
شهادت آیة الله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی(رحمت الله علیه) در همان زمان به گونه ای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله ای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه قم در سال 56 منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند .
در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بوسیله قوای بعثی محاصره گردید، انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد .روز 12 مهر، امام خمینی (رحمت الله علیه) نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام حاج سید احمد خمینی) در روز 14 مهر تصمیم به هجرت به پاریس گرفت و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو مستقر شد. مامورین کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دمکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد کشید .
 

هجرت بسوی پیروزی
 

در اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام برای بازگشت به کشور موجی از شادی ملت ایران را بوجود آورد. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامی بر قرار بود. اما آن حضرت تصمیم خویش را گرفته و طی پیامهایی به مردم ایران گفته بود می خواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. امام خمینی (رحمت الله علیه) در دیماه 57 شورای انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رای اعتماد برای کابینه بختیار در روز 26 دیماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشن و شادی پرداختند . دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای کشور را به روی پروازهای خارجی بست. اما پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خمینی(رحمت الله علیه) بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد کشور شد . استقبال بی سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیر قابل انکار بود که خبرگزاریهای غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده وتعداد استقبال کنندگان را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند .
 

پیروزی ماندگار
 

فریاد خمینی کبیر که از نهان جان انسانها بر می آمد، موجب شد تا انقلابی شکل بگیرد که با ایدئولوژی خرد ورزانه اش که مبتنی بر زیباترین اندیشه های اسلامی بود مسیر سعادت و تکامل بشریت را هموار تر کند و این گونه شد که پیروزی ماندگاری درجهان شکل گرفت، که روز به روز موجبات نابودی قدرتهای دیرپا و تا دندان مسلح را فراهم و زلزله ای را در نظام دو قطبی جهان بوجود آورد.
صاحبنظران شکل گیری انقلاب اسلامی ایران که مبتنی بر اراده ملت و با پرچمداری روحانیت بوجود آمده بود را بعنوان یک انقلاب دینی تمام عیار که قابلیت تاثیرگذاری مستقیم بر تمام معادلات جهانی را دارد تعریف کرده بودند و همین نکته باعث شد تا نفس کشیدن برای کمونیسم از یک طرف و کاپیتالیسم از طرف دیگر سخت و سخت تر شود . بدین سان اندیشه حذف جمهوری اسلامی به هر قیمت ممکن در دستور کار بلوک شرق و غرب قرار گرفت و نهال تازه روییده شده جمهوری اسلامی با رهبری خمینی کبیر با جنگ 8 ساله ای روبرو شد که در آن 58 کشور جهان با حمایت مستقیم از رژیم تا دندان مسلح عراق تلاش کردند تا حیات این ایدئولوژی نوپا را سلب کنند.
 

ماندگار و ماندگاری
 

امام خمینی هدفها، آرمانها و هر آنچه را که می بایست ابلاغ کند، گفته بود و در عمل نیز تمامهستی اش را برای تحقق همان هدفها بکار گرفته بود . اینک در آستانه نیمه خرداد سال 1368 خود را آماده ملاقات مقامی می کرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده و قامتش جز در برابر او خم نشده بود. سروده های عارفانه اش همه حاکی از درد و عطش فراق است و در حسر ت پیوستن به وصال محبوب. لحظه شکوهمند برای او، و جانکاه و تحمل ناپذیر برای پیروانش، فرا می رسید: (... با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمن و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد ...)
ساعت 22 و 20دقیقه بعداز ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود . قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیاء کرده بود.
در آخرین شب زندگی و در حالی که چند عمل جراحی سخت و طولانی در 87 سالگی تحمل کرده بود و در حالیکه چندین سرم به دستهای مبارکش وصل بود«نافله شب»می خواند و قرآن تلاوت می کرد . در ساعات آخر طمانینه و آرامشی ملکوتی داشت و مرتبا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را زمزمه می کرد و با چنین حالتی بود که روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد . 


 منبع :راسخون
بهمنش راد
۱۳خرداد

اس ام اس تبریک نیمه شعبان

کجاســـــت منتـــظر تــــو چــــه انتظــــار عجیبـی
تـــــو بین منتــــظران هم عزیــز من چه غریبـــی!
عـــجیب تر که چه آســـان نبودنت شده عـــادت
چــه کــــودکـــانه ســـپردیم دل به بازی قسمت
چه بی خیال نشستم چه کوششی چه وفایی
فقـــط نشستیم و گفتیم خــــــــدا کند که بیایی

بهمنش راد
۱۱خرداد

 

نه گوهر از دریای دانش امام جواد(ع):

Flower گوهر اول: نیاز مؤمن به سه چیز Flower

«أَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ إِلى تَوْفیق مِنَ اللّهِ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.»:

مؤمن نیاز دارد به توفیقى از جانب خدا، و به پندگویى از سوى خودش، و به پذیرش از کسى که او را نصیحت کند.

Flower گوهر دوم: استوار کن، آشکار کن!Flower

«إِظْهارُ الشَّىْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ.»:

اظهار چیزى قبل از آن که محکم و پایدار شود سبب تباهى آن است.

Flowerگوهرسوم:معنای خودفریبیFlower

«تَأخیرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرارٌ وَ طُولُ التَّسْویفِ حَیْرَةٌ، وَ الاِْعْتِذارُ عَلَى اللّهِ هَلَکَةٌ وَ الاِْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ اللّهِ «فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ».»:

(سوره اعراف، آیه 99) به تأخیر انداختن توبه نوعى خودفریبى است، و وعده دروغ دادن نوعى سرگردانى است، و عذرتراشى در برابر خدا نابودى است، و پا فشارى بر گناه آسودگى از مکر خداست. «از مکر خدا آسوده نباشند جز مردمان زیانکار.»

Flowerگوهر چهارم:چگونه باید به دوست نامه نوشت؟Flower

«کَتَبَ إِلى بَعْضِ أَوْلِیائِهِ: أَمّا هذِهِ الدُّنْیا فَإِنّا فیها مُغْتَرَفُونَ وَ لکِنْ مَنْ کانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ وَ دانَ بِدینِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَیْثُ کانَ وَ الاْخِرَةُ هِىَ دارُ الْقَرارِ.»:

امام جواد(علیه السلام) به یکى از دوستانش نوشت: امّا در این دنیا ما زیر فرمان دیگرانیم، ولى هر که خواسته او خواسته امامش و متدیّن به دین او باشد، هر جا که باشد با اوست و دنیاى دیگر سراى جاودان است.

Flowerگوهر پنجم: درقبال همه چیز مسئولیم حتی گوش دادن!!Flower

«مَنْ أَصْغى إِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ.»:

هر که گوش به گوینده اى دهد به راستى که او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستى که ابلیس را پرستیده است.

Flowerگوهر ششم :هرچه بخواهی برای سعادتت، در این پند حکیمانه نهفته است.Flower

«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ أَعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَواتِ وَ خالِفِ الْهَوى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ.»:

صبر را بالش کن، و فقر را در آغوش گیر، و شهوات را ترک کن، و با هواى نفس مخالفت کن و بدان که از دیده خدا پنهان نیستى، پس بنگر که چگونه اى.

Flowerگوهر هفتم:معنای باب العلم از لسان امام جواد(ع)Flower

«عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) عَلِیًّا(علیه السلام) أَلْفَ کَلِمَة، کُلُّ کَلِمَة یَفْتَحُ أَلْفَ کَلِمَة.»:

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)، هزار کلمه [از علوم را] به على(علیه السلام)آموخت که از هر کلمه اى هزار کلمه منشعب مىشد.

Flowerگوهر هشتم:اگر می خواهی عقلت پویا شود گوش کنFlower

«مُلاقاتُ الاِْخْوانِ نَشْرَةٌ وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إِنْ کانَ نَزْرًا قَلیلاً.»:

ملاقات و زیارت برادران سبب گسترش و بارورى عقل است، اگرچه کم و اندک باشد.

Flowerو گوهر نهم: در بیان مقام رفیع موعود نهایی، عصاره خلقت، غایة القصوای انبیاء و اولیاء الهی، حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه)Flower

«إِنَّ الْقائِمَ مِنّا هُوَ الْمَهْدِىُّ الَّذى یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فى غَیْبَتِهِ وَ یُطاعَ فى ظُهُورِهِ، وَ هُوَ الثّالِثُ مِنْ وُلْدى.»:

همانا قائم از ماست او همان مهدىاى است که واجب است در زمان غیبتش منتظرش باشند و در وقت ظهورش اطاعتش کنند و او سومین نفر از اولاد من است.
 

بهمنش راد
۰۹خرداد

آنچه دارى قدر بدان

و حفظ ما فى یدیک اءحب الى من طلب ما فى یدى غیرک

نامه /31

ترجمه : نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى ، در نظر من ، از خواستن و جستجوى آنچه در دست دیگرى است ، بهتر و دوست داشتنى تر است .

شرح : کسانى هستند که هیچگاه به آنچه دارند، راضى و قانع نمى شوند، دائما در فکر بدست آوردن مال و ثروت بیشتر هستند، و تمامى نیروى آنها، بجاى آنکه صرف کسب مال میشود. انگونه افراد، تازه هر چقدر هم که بیشتر بدست آورند، باز چشم و دلشان سیر نمى شود و نگاهشان به مال دیگران است . و گاهى ، کار را به جایى مى رسانند که شخصیت و عزت نفس خود را زیر پا مى گذارند، تا براى مدتى کوتاه از آنچه دیگران دارند، استفاده کنند .

شاید شما هم دیده اید که : بعضى افراد، وقتى میخواهند به مهمانى بروند، با آن که خودشان لباس تمیز و قابل استفاده دارند، چون پارچه و دوخت آن ساده و معمولى است ، به سراغ همسایه میروند و لباس گرانقیمت او را میگیرند، تا در مهمانى ، بیشتر خود نمایى کنند .

یا وقتى مهمان در خانه دارند، کاسه و بشقاب معمولى و ارزان قیمت خود را کنار مى گذارند، و در عوض ، ظروف چینى و بلور گرانقیمت همسایه را قرض مى گیرند و جلوى مهمان مى آورند .

این دسته از افراد، براى شخصیت انسانى و عزت نفس خود ارزش قائل نیستند و کارى هم که میکنند، بر خلاف دستورات اسلام است .

امام علیه السلام نیز، در همین مورد توضیح داده و این چند نکته را در یک جمله کوتاه ، بیان فرموده است :

1- قناعت : به آنچه دارى اکتفا کن و چشم طمع به مال دیگران نداشته باش . 2- عزت نفس : شخصیت انسانى و عزت نفس خود را حفظ کن ، و از آنچه دارى خوشنود باش ، تا از رنج خواهش و تمنا و ذلت در خواست و تقاضا از دیگران ، آسوده باشى .

3-حفظ آبرو: با دورى کردن از زیاده طلبى و چشم حسرت دوختن به مال دیگران ، آبروى خود را به باد مده .

4-شکر نعمت : نسبت به آنچه خداوند به تو داده است ، کفران نعمت مکن ، بلکه شکر نعمت خداوندى را - به هر اندازه که باشد - بجاى آور، تا به آنچه دارى راضى باشى و در حفظ نگهدارى آن بکوشى . نه آن که مال خود را، بخاطر ناچیز و کم قیمت بودن ، خوب حفظ نکنى و آن را از بین ببرى ، و بعد، محتاج دیگران بشوى .

بهمنش راد
۰۷خرداد

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.

پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد.

به پر و پای فرشته ‌و انسان پیچید، خدا سکوت کرد، کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد، دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد، خدا سکوتش را شکست و گفت: "عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت، تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها یک روز دیگر باقی است، بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن."

لا به لای هق هقش گفت: "اما با یک روز.... با یک روز چه کار می توان کرد؟ ..."

خدا گفت: "آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید"، آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: "حالا برو و یک روز زندگی کن."

او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید، اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود، می‌ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد، قدری ایستاد، بعد با خودش گفت: "وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم."

آن وقت شروع به دویدن کرد، زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و زندگی را بویید، چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود، می تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد، می تواند ....

او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما ....

اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفش دوزدکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند، سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد، او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.

او در همان یک روز زندگی کرد.

فردای آن روز فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند: "امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیست!"

زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می اندیشیم، اما آنچه که بیشتر اهمیت دارد، عرض یا چگونگی آن است..

امروز را از دست ندهید، آیا ضمانتی برای طلوع خورشید فردا وجود دارد!؟

بهمنش راد
۰۴خرداد

تا آخر بخونید جالبه...
یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند.
این پژوهشگر غیرمسلمان هلند طی گفتگویی در این باره گفت: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می‌خوانند و یا کلمه «الله»را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می‌دهد.
وی در ادامه افزود: بسیاری از این مسلمانان که روی آنان تحقیق می‌کردم از بیماری‌های مختلف روحی و روانی رنج می‌بردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر «الله» کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم، زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود.
این پژوهشگر هلندی همچنین گفت: از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه «الله» با آن شروع می‌شود، از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس می‌شود، به ویژه اگر تکرار شود و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می‌دهد. حرف لام که حرف دوم «الله» است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می‌شود. تکرار شدن این حرکت که در کلمه «الله»تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تأثیرگذار است. اما حرف هاء حرکتی به ریه می‌دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تأثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می‌شود.
به راستی که قرآن کریم در آیه‌ای کریمه می‌فرماید: «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب».
این خبر آرامش بخش را برای دوستانی که یاد خدا برایشان آرامش بخش است ارسال کنید
منبع:سایت سپهر

بهمنش راد
۰۴خرداد

بــازی روزگـــار

از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیک ایران)

بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.

انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.

همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !

عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.

عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :

انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.


فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...

 

بهمنش راد
۰۲خرداد

فضیلت و اعمال ماه رجب (لیله الرغائب، ایام البیض،...)


ماه رجب از ارزش و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و این شرافت و ارزش بدان دلیل است که این ماه یکی از ماههای حرام و یکی از زمانهای ویژه‌ دعا است. بر پایه برخی از روایات این ماه،ماه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. همانگونه که ماه شعبان ماه حضرت رسول و ماه رمضان ماه خداست در این ماه پر فضیلت روزه و شب زنده‌ داری بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است به خصوص در نخستین شب آن که یکی از شبهای چهارگانه‌ای است که درباره احیا وشب زنده‌ داری آن سفارشات فراوانی بیان شده است. از شرافت‌های دیگر این ماه روز بیست و هفتم این ماه است که روز بعثت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) است، روزی که رحمت رحیمیه خداوند در آن به طور کامل و تمام تجلی پیدا کرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد شرافت ماه رجب می‌فرمایند: رجب شهر الله الاصم است و بدان سبب آن را اصم نامیدند که هیچ ماهی به پایه عظمت آن نمی‌رسد. مردم زمان جاهلیت به رجب حرمت می‌نهادند و آنگاه که اسلام درخشیدن گرفت بر حرمت آن افزود. بدانید که رجب ماه خدا، شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است.




ماه رجب از ارزش و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و این شرافت و ارزش بدان دلیل است که این ماه یکی از ماههای حرام و یکی از زمانهای ویژه‌ دعا است. بر پایه برخی از روایات این ماه،ماه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. همانگونه که ماه شعبان ماه حضرت رسول و ماه رمضان ماه خداست در این ماه پر فضیلت روزه و شب زنده‌ داری بسیار مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است به خصوص در نخستین شب آن که یکی از شبهای چهارگانه‌ای است که درباره احیا وشب زنده‌ داری آن سفارشات فراوانی بیان شده است. از شرافت‌های دیگر این ماه روز بیست و هفتم این ماه است که روز بعثت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) است، روزی که رحمت رحیمیه خداوند در آن به طور کامل و تمام تجلی پیدا کرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مورد شرافت ماه رجب می‌فرمایند: رجب شهر الله الاصم است و بدان سبب آن را اصم نامیدند که هیچ ماهی به پایه عظمت آن نمی‌رسد. مردم زمان جاهلیت به رجب حرمت می‌نهادند و آنگاه که اسلام درخشیدن گرفت بر حرمت آن افزود. بدانید که رجب ماه خدا، شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است.

در این زمینه امام کاظم (علیه السلام) نیز می‌فرمایند: رجب نام نهری در بهشت است که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‌تر است. بنابراین هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او خواهد نوشاند.

همچنین در روایت دیگری نیز می‌فرمایند: رجب ماه عظیمی است که خداوند اعمال نیک را در آن چند برابر می‌فرماید و گناهان را در آن محو می‌کند.

امام صادق (علیه السلام) نیز در مورد کرامت و فضیلت این ماه می‌فرماید: آن گاه که قیامت بر پا شود منادی الهی فریاد می‌زند أین الرجبیون؟ کجایند آنان که ماه رجب را گرامی داشتند و از آن بهره‌ها بردند از آن انبوه جمعیت، گروهی برخیزند که نور جمالشان محشر را روشن کند بر سر آنان تاج‌های شاهی که مرصع به در و یاقوت است قرار دارد و در طرف راست هر نفر از آنان هزار فرشته و در سمت چپ نیز هزار فرشته به او کرامت و تعظیم الهی را تبریک گویند؛ از جانب الهی ندا آید:

بندگانم و کنیزانم به عزت و جلالم سوگند، شما را جایگاه و مقام گرامی و عطایای فراوان دهم و شما را در جایی جای دهم که از زیر آن نهرها جاری است و شما در آن جاوید خواهید بود زیرا شما داوطلبانه برای من در ماهی که من بزرگش داشتم روزه گرفتید پس خطاب به فرشتگان فرماید: فرشتگان من بندگان و کنیزان من را به بهشت داخل کنید در اینجا امام فرمودند این پاداش برای کسانی است که یک روز از اول یا وسط یا آخر ماه رجب را روزه بدارند.

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز در بیان عظمت و اهمیت ماه رجب می‌فرمایند: خداوند متعال در آسمان هفتم فرشته‌ای به نام داعی قرار داده است هرگاه ماه رجب فرا رسد آن فرشته دعوت کننده هر شب تا به صبح گوید: خوشا به حال کسانی که به ذکر الهی مشغولند خوشا به حال کسانی که با میل و رغبت تمام رو به سوی درگاه خدا آرند و خداوند می‌فرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشین باشد و مطیع کسی هستم که فرمان مرا ببرد و آمرزنده‌ام کس را که از من طلب آمرزش کند این ماه رجب ماه من، بنده هم بنده من و رحمت هم از آن من است. هر کس مرا در این ماه بخواند پاسخ مثبت دهم و هر کس از من چیزی بخواهد به او عطا کنم و هر کس از من هدایت جوید هدایتش کنم و من این ماه را وسیله ارتباط بین خود و بندگانم قرار داده‌ام پس هر کس به آن چنگ زند به من می‌رسد.

گرچه تمام ماه رجب نزد خداوند و اولیاء گرامیش عزیز و ارجمند است لیکن برخی از اوقات آن، فضیلت ویژه‌ای دارد.

اولین شب جمعه ماه رجب از فضیلت بیشتری برخودردار است و لیله الرغائب نام دارد پیامبر اسلام در این باره می‌فرمایند: از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید فرشتگان آن را لیله الرغائب می‌نامند. چرا که وقتی یک سوم از شب گذشت هیچ فرشته‌ای نیست مگر اینکه در کنار کعبه شریف آید آنگاه خداوند نظر مرحمت به آنان کند و فرماید: فرشتگانم هر چه خواهید از من بخواهید فرشتگان گویند: بار الها حاجت و خواسته ما آن است که روزه داران ماه رجب را بیامرزی خداوند خداوند متعال فرماید: آمرزیدم.

 

فضیت روزه در ماه رجب

در مورد ثواب روزه ماه رجب در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) چنین نقل شده است: بدانید کسی که یک روز از ماه رجب را از روی ایمان و به خاطر پاداش روزه بگیرد مستوجب رضایت خداوند می‌گردد. و اگر کسی به اندازه تمام زمین طلا انفاق کند برتر از روزه یک روز آن نخواهد بود.

همچنین اگر کسی دو روز از ماه رجب را روزه بدارد هیچ کس از اهل زمین و آسمان نمی‌تواند کرامتی را که نزد خداوند دارد توصیف کند و پاداشی مانند ده تن از راستگویان را دارد که در طول عمر خود دروغی نگفته باشند. و در روز قیامت همانند کسانی را که آنان شفاعت نموده‌اند شفاعت می‌کنند و با آنان و در گروهشان محشور می‌شوند و تا وارد بهشت گردد و از دوستان آنان باشد. و پس پیامبر ثواب سه چهار پنج تا سی روز از روزه ماه رجب را تک تک با توضیح کامل بیان فرموده‌اند.

امام موسی کاظم (علیه السلام) نیز در روایتی زیبا در مورد فضیلت روزه ماه رجب می‌فرمایند:رجب ماه عظیمی است که خداوند اعمال نیک را در آن چند برابر می‌فرماید و گناهان را در آن محو می‌کند پس هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد به اندازه مسیر یکسال از جهنم دور می‌شود و هر کس سه روز از آن ماه را روز بدارد بهشت بر او واجب می‌شود.

امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده‌اند:

براستی که نوح در روز اول رجب سوار کشتی شد و به همراهان خود گفت که این روز را روزه بگیرند و فرمود کسی که این روز را روزه بگیرد جهنم به اندازه مسافت یکسال از او دور خواهد شد و کسی که هفت روز از این ماه را روزه بگیرد درهای هشتگانه بهشت برای او باز می‌شود و کسی که پانزده روز از این ماه را روزه بگیرد حاجتش داده خواهد شد و کسی که بیشتر روزه بگیرد خدای عزوجل ثواب بیشتری به او عنایت خواهد کرد.

سیزده رجب:

روز ولادت مولای کونین امیر المومنین علی علیه السلام است در این روز مناسب است مومنین نعمت وجود علی ابن ابی طالب را شکر گذار باشند و نعمت پیروی از آن وجود مقدس را از خدا بخواهند.

نیمه رجب

این روز نیز از روزهای ویژه و ارجمند و گرامی است. در این باره در کتاب شریف اقبال آمده است:حضرت آدم از خداوند پرسید خدایا محبوب‌ترین روزها و گرامی‌ترین زمانها نزد تو کدام است. خداوند وحی فرمود: محبوب‌ترین روزها نزد من نیمه رجب است. ای آدم در این روز بکوش تا با قربانی کردن، میهمانی دادن، روزه داشتن، نیایش کردن، بخشش خواستن‌، لا اله الا الله گفتن به من تقرب و نزدیکی جویی.

ای آدم من چنین تقدیر کردم که فرزندی از فرزندان تو را به پیامبری برانگیزم و روز نیمه رجب را به او و به امت ویژه سازم که در آن روز چیزی از من نخواهند جز اینکه بدانان ببخشم و عفو و گذشت نخواهند جز اینکه از گناهانشان درگذرم ای آدم آنکه نیمه رجب را روزه دارد ذکر گوید، خضوع و خشوع کند و از صدقه دهد، نفس خویش را پاس دارد پاداشی جز بهشت نخواهد داشت ای آدم به فرزندانت گوشزد کن که در ماه رجب نفس خویش را پاس دارند و از کج راهی بپرهیزند که گناه در این ماه بس بزرگ است.

اما از اعمال نیمه رجب خواندن دعای استفتاح، زیارت امام حسین (علیه السلام) به جای آوردن چهار رکعت نمازی که حضرت امیر در این روز به جای می‌آورد و پس از آن خواندن دعای یا مذل کل جبار و سپس خواستن نیازهای خویش از خدا، به جای آوردن نیمه دوم نماز سلمان و روز را با توسل به صاحبان روز به پایان بردن.

 

دیگر اعمال ماه رجب

از دیگر اعمال مهم و ارجمند این ماه خواندن اذکار دعاهایی است که از سوی معصومین (علیهم السلام) روایت شده است. از جمله آنکه:

1ـ در طول ماه هزار بار خواندن این دعا: استغفرالله ذوالجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الاثام. شیخ صدوق در این باره روایت کرده است که هر کس این دعا را در رجب هزار بار بخواند خداوند به او می‌گوید: اگر تو را نیامرزم خدای تو نیستم، خدای تو نیستم.

2ـ خواندن سوره توحید ده هزار یا هزار بار که هر کس در رجب این سوره را هزار بار بخواند در قیامت پاداشی برابر عمل هزار پیامبر و هزار فرشته خواهد داشت و هیچ کس از او به خدا نزدیکتر نخواهد بود جز آنکه پیش از این سوره را خوانده باشد.

3ـ گفتن هزار بار لا اله الا الله و روایت شده هر کس در رجب هزار بار لا اله الا الله بگوید خداوند صد هزار حسنه برای او می‌نویسد و صد کاخ بهشتی به او می‌دهد.

4ـ صدبار خواندن این دعا: استغفرالله الذی لا اله الا هو وحده لا شریک له و اتوب الیه که روایت شده هر کس این دعا را صد بار بگوید و پس از آن صدقه انفاق نماید خداوند کارش را با بخشش و آمرزش پایان دهد و اگر همان را چهارصد بار بگوید خداوند پاداش صد شهید را به او می‌دهد.

5ـ به پیروی از امام سجاد (علیه السلام) در همه ماه در سجده‌های خود این دعا را بخواند: عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک.

6ـ از جمله اعمال دیگر ماه رجب که دارای فضیلت بی شماری است خواندن دعای یا من ارجوه لکل خیر بعد از هر نماز واجب است این دعا در مفاتیح الجنان ذکر شده و برای فرد فضیلت‌های بی شماری را به همراه دارد.

7ـخواندن دعای اللهم انی اسالک صبر الشاکرین لک در هر روز. در کتاب اقبال در مورد این دعا آمده است که معلی از حضرت امام صادق (علیه السلام) خواست تا دعایی به او بیاموزد که تمام معارف شیعه را در برداشته باشد امام خواندن این دعا را به او توصیه کرده است.

8ـ هر روز این دعا را خواندن: یا من یملک حوائج السائلین.

9ـخواندن دعای اللهم انی اسألک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاة امرک که از دست خط حضرت ولی عصر نقل شده است و دعایی است با مضامین بسیار بلند و نیکو که درهایی از علم و معرفت را به روی آنکه اهل آن باشد می‌گشاید.

10ـ خواندن دعای ارجمند و پر مضمون اللهم یا ذالمنن السابغه...

11ـ زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) در آغاز و در میان ماه.

12ـ به جای آوردن نمازهای ویژه ماه.

13-توجه به اعمال روز 13-14-15 رجب که به ایام البیض مشهور است.

منابع مقاله:

1ـ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی: فضیلت اعمال ماه رجب.

2ـ المراقبات، شیخ جواد ملکی تبریزی: اعمال ماه رجب.

3ـ ثواب الاعمال، شیخ صدوق.

4ـ اقبال الاعمال، سید بن طاووس: اعمال ماه رجب.

5ـ مصباح المتهجد، شیخ طوسی: فضیلت ماه رجب.

منبع:سایت بحار

بهمنش راد