وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

به وبلاگ امور تربیتی خوش آمدید

وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

۱۰ مطلب با موضوع «در محضر بزرگان» ثبت شده است

۱۲ارديبهشت

درس معلمی از شهید مطهری

سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری

 

آزادگی

یکی از دوستان شهید مطهری رحمه‏الله می‏گوید: آنچه در تمام برخوردهای با شهید مطهری کاملاً محسوس بود، حریّت و آزادی شهید مطهری بود، او دارای دلی بود آزاد و دارای مغزی بود آزاد و قهرا دارای زبان و قلمی آزاد بود.

داماد استاد مطهری رحمه‏الله نیز می‏گوید: در اظهار نظرهای ایشان پیرامون عقاید انحرافی و یا لغزش های ایدئولوژیکِ گروه های سیاسی حرّیت و آزادگی دیده می‏شود.

 

انصاف داشتن

بارزترین خصیصه ایشان داشتن روحیه انصاف بود. این ویژگی سبب شده بود که اولاً استاد روی حرف مخالفین نظر خود ـ هرکه می‏خواهد باشد و در هر مقامی که باشد ـ کاملاً بیندیشد؛ یعنی هیچ گاه با روحیه استکباری و بزرگ منشانه با آرأ و عقاید حتی مخالف‏ترین دشمنان خود نیز برخورد نمی‏کردند، همیشه هر سخن و گفته‏ای را تا حد امکان تجزیه و تحلیل می‏کردند و شقوق درست و قابل قبول آن را از احتمالات نادرست جدا کرده، به حساب هر یک جداگانه رسیدگی می‏کردند.

 

یکی از شاگردان استاد مطهری رحمه‏الله می‏گوید: یک روز بعد از این که ایشان مطلبی را بیان فرمودند من اشکال کردم، هر قدر ایشان بیان کردند و توضیح دادند برایم قابل قبول نبود. سرانجام قدری بی ادبی و گستاخی کردم و گفتم: انصاف بدهید! ایشان فرمودند: من انصافم از شما بیشتر است. 

 

مشورت با شاگرد

استاد با برخی از دوستان و شاگردان نزدیکش در باب آنچه فراهم آورده بود، مشورت می‏کردو نظریاتشان را جویا می‏شد.

 میاسای زآموختن یک زمان                                زدانش میفکن دل اندر گمان  

 

رازداری

مرحوم مطهری بسیار رازدار و اهل سرّ بود. هیچ رازگشایی نمی‏کرد.  

 

راستگویی

استاد شهید مطهری رحمه ‏الله در نامه‏ای به دخترشان می‏نویسند: تو خودت می‏دانی که دروغ هرگز به زبان و قلم من جاری نمی‏شود. 

 

شکوفاسازی استعداد شاگرد

ایشان اگر استعدادی از شاگردان شان می‏دیدند، خوشحال می‏شدند، به او کمک می‏کردند که استعداد وی پرورش پیدا بکند، مثل یک پرنده که بال زدن را یاد جوجه‏های خود می‏دهد. ایشان شاگردان خوش استعداد خودشان را تشویق و تشجیع می‏کردند و مثل برزگری که بذر افشانی می‏کند برای آینده، ایشان در ذهن شاگردان خودشان بذر افشانی می‏کردند و با صرف وقت برای آینده سرمایه گذاری می‏کردند. 



بهمنش راد
۱۵دی

 

پندهای آیت الله حسن زاده آملی

برادرم ! نعمت بیداری روزی هر بی سر و پا نمی شود و این پیک کوی وفا با هر دلی آشنا نمی گردد ، و هر مشامی این نسیم صبا را بویا نمی شود و هر زبانی به ذکر او گویا نمیگردد . بیداری می تلخ وش است، با هر کامی سازگار و گوارا نیست ، چه ام الخبائث است ، هر که از آن را نوشیده ، بلکه اندکی از آن چشیده است ، از مشتهیات نفسانی حتی از حور و غلمان چشم پوشیده است و دست کشیده است. اگر براستی تشنه شدی آب برایت می فرستند ، صابر باش اگر دیر شود مسلماّ دروغ نخواهد شد، مجرب است. علاوه اینکه کسانی که دیرتر می گیرند بهتر و پخته تر می گیرند و وجه آن با تدبر معلوم میگردد. عارف رومی گوید:

 

حکمت حق در قضا و در قدر کرد ما را عاشـــقان یکدگر

تشنه مینالد که کو آب گـوار آب مینالد که کو آن آب خوار

آب کم جو تشنگی آور بدست تا نجوشد آب از بالاو پست

 

« پندهای برگزیده از صد دانه در یکدانه »

ـ آن که خود را نشناخت ، چگونه دیگری را می شناسد

ـ آن که از صحیفه نفس خود آگاهی ندارد ، از کدام کتاب و رساله طرفی می بندد

ـ آن که گوهر ذات خود را تباه کرده است ، چه بهره ای از زندگی برده است

ـ آن که خود را فراموش کرده است ، از یاد چه چیز خرسند است

ـ آن که می پندارد کاری برتر از خودشناسی و خداشناسی است ، چیست

ـ آن که در صقع ذات خود با تمثلات ملکی همدم و همسخن نباشد ، باید با چه اشباح و خیالات همدهن باشد

ـ آن که خود را برای همیشه درست نساخت پس به چه کاری پرداخت

ـ آن که از سیر انفسی به سیر آفاقی نرسیده است ، چه چشیده و چه دیده است

ـ آن که می انگارد در عوالم امکان ، موجودی بزرگتر از انسان است ، کدام است

ـ آن که تن آراست و روان آلاست ، به چه ارج و بهاست

ـ آن که معاش مادی را وسیله مقامات معنوی نگیرد سخت در خطاست

ـ آن که به هر آرمان است ، ارزش او همان است

ـ آن که از مرگ می ترسد ، از خودش می ترسد

ـ آن که خدای را انکار دارد ، منکر وجود خود است

ـ آن که در خود فرو نرفته است و در بحار ملکوت سیر نکرده است و از دیار جبروت سر در نیاورده است ، دیگر سباحت و سیاحت را چه وزنی نهاده است

ـ آن که خود را جدولی از دریای بیکران هستی نیافته است ، در تحصیل معارف و ارتقایش چه می اندیشد

ـ آن که خود از متسخر در تحت تدبیر متفرد به جبروت نمی یابد ، در وحدت صنع صورت شگفتش چه می گوید

ـ آن که در وادی مقدس من کیستم ؟ قدم نهاده است ، خرواری به خردلی

ـ آن که از اعتلای فهم خطاب محمدی سر باز زده است ، خود را به مفت باخته است

ـ آن که طبیعتش را بر عقلش حاکم گردانیده است ، در محکمه هر بخردی محکوم است

ـ آن که در اطوار خلقتش نمی اندیشد ، سودای او سراسر زیان است

ـ آن که خود را زرع و زارع و مزرعه خود نداند ، از سعادت جاودانی باز بماند

ـ آن که غذا را مسانخ مغتذی نیابد ، هرزه خوار می گردد ، و هرزه خوار ، هرزه گو و هرزه کار می شود

ـ آن که کشتزارش را وجین نکند از گیاه هرزه آزار بیند

ـ آن که « من عرف نفسه فقد عرفه ربه » را درست فهم کند ، جمیع مسائل اصیل فلسفی و مطالب قویم حکمت متعالی و حقایق متین عرفانی را از آن استنباط تواند کرد ؛ لذا معرفت نفس را مفتاح خزاین ملکوت فرموده اند . پس برهان شرف این گوهر یگانه اعنی جوهر نفس ، همین مأثور شریف من عرف بس است

ـ آن که به سر سوره قدر کشف تام محمدی برسد ، انسان را صاحب مقام فوق تجرد شناسد ؛ چه اینکه قرآن مجید بیکران در لیله مبارکه بنیه محمدیه ، از غایت فسحت قلب و نهایت شرح صدرش به انزال دفعی فرود آمده است

ـ آن که در معرفت انسان و قرآن توغل کند ، قرآن را صورت کتبیه انسان کامل شناسد و نظام هستی را صورت عینیه او یابد

ـ آن که خطاب محمدی را درست فهم کند که انسانها برای اغتذای از این سفره الهی دعوت شده اند ، قدر و مرتبت خود را شناسد و در راه استکمالش پویا و جویا گردد

ـ آن که در باطن و ظاهر خود تأمل کند بدین حقیقت می رسد که هیچ گاه باطن از ظاهر غافل نمی شود ، حتی نائم در نوم خود و سکران در سکر خود ، لذا به اصابت کمترین أذی و الم بد آنها آگاه می گردند ؛ پس نفس را مظهر لا تأخذه سنه و لا نوم می یابد ، و از اینجا زیادت بصیرت حاصل کند که باطن عالم حیات و علم و آگاهی است هیچ گاه از ظاهر غافل نمی شود ؛ اما ظاهر بر اثر اشتغال به غیرش از باطن غافل می گردد

ـ آن که در رشد خود دقت کند ، می بیند که او را دو گونه غذا باید : غذایی که مایه پرورش تن اوست ، و غذایی که مایه پرورش روان اوست . و هر یک را دهانی خاص است : دهان آن دهان است ، و دهان این گوش . نه از غذای تن روان پرورش می یابد و فربه می شود ، و نه از غذای روان تن . آب مظهر و ظل حیات و علم است، و تن مرتبه نازله نفس و ظل آن است . تن تشنه آب خواهد که ظل حیات است ، و روان تشنه علم خواهد که اصل آن است

ـ آن که راه آه و سوز و گداز که روح و ریحان و جنت نعیم اهل دل است ، و راز و نیاز که قره عین عارف است ، نباشد پس نشاط و شادی او در چیست

ـ آن که از خواب غفلت بیدار شده است از نامحرمان ـ اعنی از خفتگان و مردگان ـ دوری گزیند و حیات ابد آرزو کند ، و چندان که گرفتار به درد چشم در یافتن چشم پزشک برآید ، او دو صد چندان در جستن زنده زنده کننده . در اصحاح هشتم انجیل متی آمده است که :

یکی از شاگردان حضرت مسیح (ع) بدو گفت : ای آقا ! مرا بار ده که نخست بروم پدرم را به خاک سپارم ؛ بدو فرمود : « پیرو من باش ، مردگان را بگذار مردگان شان به خاک سپارند »

و در شریعت خاتم (ص) مردی انصاری از رسول الله (ص) پرسید : هر گاه جنازه و مجلس عالمی پیش آید کدام یک در نزد تو محبوب تر است تا حاضر شوم؟ فرمود : « اگر برای تجهیز و دفن جنازه کسی هست ، همانا که حضور مجلس عالم برتر از حضور هزار جنازه است »

ـ آن که با یاد خدا همدم نیست آدم نیست

ـ آن که خود را دوست دارد ، دیگر آفریده ها را دوست دارد که همه برای او در کارند

ـ آن که برای خدا یک چله کشیک نفس کشد ، چشمه های دانش از دلش بر زبانش آشکار گردد . چنانکه خواجه عالم (ص) فرموده است : « من أخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه »

ـ آن که در گوهر نفس خود ، ساعتی به فکرت بنشیند دریابد که اگر خود او آن را به تباهی نکشاند ، هیچ کس نتواند آن را تباه کند . و آنچه که او را از تباهی باز می دارد ، دانش بایسته و کردار شایسته است که دانش آب حیات ارواح است ، چنانکه آب مایه حیات اشباح است

ـ آن که را درد نیست مرد نیست

ـ آن که در احوال والدین نسبت به اولاد تأمل کند می بیند آنچه که از پدر و مادر در حق فرزند است رحمت است ، و پیش آمدن خشم بر وی بر اثر گستاخی فرزند و نافرمانی اوست

ـ آن که در قرآن و انسان تعقل کند ، قرآن را سفره پر نعمت رحمت رحیمیه الهی ، و وقف خاص انسان یابد . هم آنرا بی پایان یابد که کتاب الله است « قل کل یعمل علی شاکلته » ، و هم این را که حد یقف برای او نبود . چنان سفره برای چنین کس گسترده است . قرآن : حروف آن اسرار ، کلمات آن جوامع کلم ، آیات آن خزاین ، سوره های آن مداین حکم ، مدخل آن باب رحمت بسم الله الرحمن الرحیم ، وقف خاص مخلوق فی احسن تقویم، واقف آن رحمن و موقوف علیه آن انسان است . و با توجه بدین که علم و عمل انسان سازند و جزاء ، نفس عمل است و صورت هر انسان در آخرت ، نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است ، به سر گفتار قرآن و نبی و وصی رسد که : « یس و القرآن الحکیم ، أنا مدینه الحکمه و هی الجنه و أنت یا علی ! بابها ، أن درجات الجنه علی عدد آیات القرآن ، فإذا کان یوم القیامه یقال لقاریء القرآن إقرأ وارق » . قرآن ، حکیم است و آیات او حکمت است و حکمت ، بهشت است و درجات بهشت ، به عدد آیات قرآن اند و جانی که حکمت اندوخته است شهر بهشت است و ولایت ، در این شهر . آری ! ولایت ، در بهشت است ، ولایت زبان قرآن است ، ولایت معیار و مکیال انسان سنج است ، و میزان تقویم و تقدیر ارزش انسان ها است . پس هر کس صحیفه وجود خود را مطالعه کند که تا چه پایه قرآن است ، یعنی مدینه حکمت و شهر بهشت است . « رساله قرآن و انسان » ما را در این نکته علیا ، رتبه والاست

ـ آن که در ارتباط بی تکیف و بی قیاس خود با پروردگارش درست بیاندیشد ، دریابد که صلاه سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قره عین محب است. لذا رسول الله (ص) فرمود : « جعلت قره عینی فی الصلاه » ؛ زیرا که صلاه مناجات بین حق تعالی و عبد اوست ، و چون صلاه مناجات است ذکر حق است، و ذاکر حق همنشین حق است و حق جلیس اوست ، و کسی که جلیس ذاکر خود است او را می بیند و الا جلیس او نیست . لذا وصی(ع) فرمود : « لم أعبد ربا لم أره » پس صلاه مشاهده و رؤیت است ، یعنی مشاهده عیانی روحانی و شهود روحی در مقام جمعی است ، و رؤیت عینی در مظاهر فرقی است و به عبارت اخصر ؛ مشاهده در مقام جمعی است، و رؤیت در مظاهر فرقی

پس اگر مصلی صاحب بصر و عرفان نباشد که نداند حق تعالی برای هر چیز و از هر چیز متجلی است ، حق را نمی بیند

ـ آن که در ارزش تکوینی انسان تعقل کند ، او را مکیال هر چیز و میزان قدر و قیمت آن داند . یعنی علم و حس انسانی را معیار معلومات و محسوسات یابد ، و ارزش هر موجود را به وجود انسان و بهره بردن وی از آن و به تمدن جامعه انسانی وابسته بیند

این انسان است که در جمیع موجودات و در همه عوالم و مراتب سیر علمی می نماید ، و وی را مقام وقوف نیست و به هر رتبه و درجه ای که رسیده است در آن مرتبه توقف نمی کند و به مرحله بالاتر عروج می یابد ، و متصف به صفات کمالیه جمیع موجودات می گردد ، و بر همه تسلط می یابد ، و به حقیقه الحقائق که حیات مطلق و جمال و جلال مطلق است می رسد ؛ و به اذن او که اذن فعلی و اتصاف کمالات وجودی است ، می تواند در ماده کاینات تصرف کند و رب انسانی شود و خلیفه الله گردد و کار خدایی کند ، والسلام

گرفته از سایت ناسوتیان

بهمنش راد
۲۵مهر

سیره پیشوایان در رفتار با همسر

 

مقدّمه

خداوند متعال، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله 1 و اهل‏بیت علیهم‏السلام او را برای اهل عالم، به ویژه پیروانشان، به عنوان الگو آفریده است. مسلمانان جهان وظیفه دارند در تمام شئونات زندگی ـ اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و غیره ـ به آنان اقتدا نمایند.
یکی از نکات قابل توجّه در سیره پیشوایان معصوم علیهم‏السلام نحوه رفتار آنان با همسران‏شان است. هر چند به خاطر طبیعت موضوع و نیز شرایط اجتماعی، حجم شواهد و مواردِ بر جای مانده در تاریخ، در این خصوص فراوان نیست؛ همین اندک نیز بسیار ارزشمند و گویاست.

احترام به همسر

احترام به همسر از عواملی است که در تربیت فرزندان، تأثیر فراوانی دارد. مادری که در خانه، عزیز باشد و مورد تکریم شوهرش قرار گیرد، با روحی سرشار از عاطفه و آرامش و احساسِ شخصیت، فرزندان را تربیت خواهد نمود. به عکس اگر همسر در خانه مورد آزار و اذیت روحی و جسمی قرار گیرد و شخصیتش در خانه و پیش فرزندان تحقیر شود، بدیهی است که از روان سالمی برخوردار نخواهد بود و در نتیجه، آرامش خود را از دست داده و اضطراب و نگرانیِ او در فرزندان نیز تأثیر خواهد گذاشت.
انسان در دوران زندگی با حوادث و مسائلی رو به رو می‏شود که او را نگران و متأثر می‏سازد. فردی که احساس کند از طرف دیگران مورد ستم واقع شده، اگر برای رسیدن به حقّ خود تلاش کند و نتواند به آن برسد، دچار نگرانی خواهد شد. حال اگر برای زن یا شوهر چنین مشکلی پیش آید و با حالت تأثر وارد خانه شود، ممکن است گلایه کرده و از همسر انتظار داشته باشد که در این شرایط به او کمک کند و از او دفاع نماید. و در نتیجه، هر گونه تصوّرِ کوتاهی را در این رابطه دور از انتظار می‏داند.

بهمنش راد
۱۴خرداد

 
از طلوع تا غروب
 


گذری بر زندگی امام خمینی(رحمت الله علیه)؛از طلوع تا غروب

 
در طول تاریخ مردان و زنان بزرگی ، پای به عرصه گیتی نهاده اند که دارای زندگی تاثیر گذاری بر مسایل و معادلات جهان بوده اند. بروز و ظهور این افراد که بعضا با شرایط خاص توأم بوده است، در عصر حاضر به خاطر وجود شرایط ویژه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و فناوریهای پیشرفته، گونه ای ماندگاری را تبیین نموده است که در نوع خود بی نظیر و اعجاب انگیز بوده است. امام خمینی(رحمت الله علیه) یکی از این مردان بود که با پایه گذاری انقلابی مردمی و ایدئولوژی الهی در کنار خصوصیات خاص خودش، نوعی اصالت اندیشه را با مبانی اخلاقی، عرفانی و فلسفی در هم آمیخت و با توان مدیریتی خارق العاده ای که از ایمان پایدارش سرچشمه می گرفت پرچمدار جنبشی شد که جهان نظیرش را کمتر به خود دیده است.

شروع یک شکوه
 

در بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامبر 1902 میلادی) همزمان با زاد روز بانوی پاکی و معرفت؛ زهرای اطهر، خمین از توابع استان مرکزی حلول ماه تابانی از سلاله پاک نبوی وعلوی را به تماشا نشست و سید روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد تا تاریخ مردی را به خود ببیند که وارث سجایای آباء و اجدادی و چراغ روشنگر مسیرهای تاریکی باشد که هزاران انسان با ضمیری روشن اما بی راهنما را به هدف اصلی خلقت که همان معارف الهی و شکوه معرفت دینی می باشد، نزدیک و نزدیکتر کند.
هنوز بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمی گذشت که طاغوتیان زمان ندای حق طلبی پدر روح الله را تحمل نکردند و هادی مردمان آن دوران سیاه را در مسیر خمین به اراک، با گلوله به شهادت رساندند.
روح الله دوران کودکی و نوجوانی را تحت حمایت بانو هاجر(مادرمحترمه اش) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیة الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد صاحبه خانم (عمه مومنه اش) که بانویی شجاع و حق جو بود سپری کرد، امام از نوجوانی روحیه ای انتقادی و انقلابی را در خود پرورش می داد و بدون ترس و واهمه در مقابل مسایل مختلف اجتماعی و سیاسی موضعگیری می کرد، به گونه ای که حتی در حالی که سنشان کم بود، در رابطه با حرکتهای ضد طاغوت زمان فعالیتهای خودجوشی را به نمایش می گذاشتند. ایشان در رابطه با این گونه اقدامهای صورت گرفته می فرماید: «.... من از بچگی در جنگ بودم ... مورد هجوم رجبعلیها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی که تقریبا شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بود ند در محل ما و اینها می خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا می رفتیم سنگرها را سرکشی می کردیم.»
اما در 15 سالگی از نعمت وجود آن دو بزرگوار نیز محروم گردید و برای تعالی روحی و تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی به قم هجرت نمود.
 

شکوه یک تکامل
 

در نوروز 1300 هجری شمسی، بعد از هجرت آیة الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حایری یزدی به قم، نوجوانی که معرفت رسول ا...در سینه داشت و پیشانی اش روشن از علوم و معارف دینی و طلوعی دیگر بود در پای منبرهای بزرگان دینی آن زمان حضور پیدا کرد و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را با فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح، نزد مرحوم آیة الله سید محمد تقی خوانساری و بیشتر نزد مرحوم آیة الله سید علی یثربی کاشانی و دروس فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی (رحمت الله علیه) طی کرد.
پس از رحلت آیة الله العظمی حایری در دهم بهمن 1315 (ه ش) حوزه علمیه قم با خطر انحلال تهدید می شد، اما علمای متعهد به چاره جویی برخاستند و مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام سید محمد حجت، سید صدر الدین صدر و سید محمد تقی خوانساری(رحمت الله علیه) بر عهده گرفتند. در این فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید و با تلاش امام خمینی(رحمت الله علیه) به همراه جمعی دیگر از مجتهدان حوزه علمیه قم، آیة الله العظمی بروجردی به عنوان شخصیت علمی برجسته ای که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم آیة الله حایری و حفظ کیان حوزه باشد، مسؤولیت خطیر زعامت حوزه علمیه قم را پذیرفت. در این زمان امام خمینی(رحمت الله علیه) به عنوان یکی از مدرسان و مجتهدان صاحب رأی در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد.
 

جهادی برای تعالی
 

امام خمینی (رحمت الله علیه) آغازگر جنبشی بود که مسیر تعالی اسلام به تاراج رفته و تحت هجوم بیگانگان را به درستی تشخیص داد و با گذشتن از جان و مال خویش انقلابی را بنیان نهاد که تاریخ ایران و اسلام را حیاتی دیگر داد. ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تا در سال 1340 و 41 ایشان در رهبریت قیام و روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملت ایران در 15 خرداد سال 1342 شکل گرفت.
لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط مسلمان بودن سوگند به قرآن کریم حذف می شد و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر می یافت، در کنارحذف و تغییر دو شرط نخست که دقیقاً به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهایی در مصادر کشور انتخاب شده بود و پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل، نفوذ پیروان مسلک استعماری بهائیت در قوای سه گانه ایران باعث گردید بزرگ مرد دوران، خمینی کبیرجهادی را برای تعالی ملت آزاده و خدا جوی ایران رقم بزند. امام خمینی(ره) که با دقت نظر ویژه ای شرایط سیاسی جامعه را زیر نظر داشت، دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و بخصوص پس از روی کار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیداری حوزه های علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزه ها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می باشد و در این رابطه در جهت دفاع از حقوق اسلامی مردم، گوشزد کردن رسالت خطیر علما و حوزه های علمیه به آنها و دادن تلگرافها و ارسال نامه های سرگشاده اعتراض آمیز به شاه و اسد ا... علم را در دستور کار قرار داد و بدین صورت موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. ایشان در یکی از این تلگرافها فرمود: این جانب مجددا به شما نصیحت می کنم به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساسی بترسید وعمداً و بدون موجب، مملکت را به خطر نیندازید و الا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد .
 

تعالی برای جنبش
 

بی پروا بودن امام خمینی (رحمت الله علیه) در بیان مواضع ملت و انتقاد صریح از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمانش اسرائیل مردم را به قیام فرا خواند. ایشان در روز دوازدهم فروردین 1342 ضمن سخنرانی خود شدیدا از سکوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایهای تازه رژیم انتقاد کرد و فرمود: «... امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است...» حضرت امام روز بعد (13 فروردین 42) اعلامیه معروف خود را تحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» منتشر ساخت .راز تاثیر شگفت پیام امام و کلام امام در روان مخاطبینش را که تا مرز جانبازی پیش می رفت، باید در اصالت اندیشه، صلابت رأی و صداقت بی شائبه اش با مردم جستجو کرد .
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغازی متفاوت داشت و خون مظلومان فیضیه، انقلاب را رنگ پیروزی بخشید. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می ورزید و امام خمینی(ره) بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریکا و خیانتهای شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیة ا... العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که برای حفظ جان علما و کیان حوزه ها، همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. حضرت امام بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیة ا... العظمی حکیم را ارسال و در آن تأکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم، مصلحت نیست .
در 12 اردیبهشت 42 امام خمینی در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه، بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد.
امام خمینی در 13 خرداد 1342شمسی (عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود، ایراد کرد .در همین سخنرانی، با صدای بلند خطاب به شاه فرمود: «آقا، من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم دست بردار از این کارها، آقا اغفال می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند ... اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطرافش فکر کن .... نصیحت مرا بشنو ... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست؟ که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید ... مگر شاه ایران، اسرائیلی است ؟»
جمع زیادی از یاران امام در شامگاه 14 خرداد دستگیرشدند ودر پی آن و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از تهران منزل ایشان را محاصره کردند و در حالی که مشغول نماز شب بود، دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند . صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز، خرم آباد ودیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد .
ده ماه بعد، در شامگاه 18 فروردین سال 1343، بدون اطلاع قبلی امام آزاد و به قم منتقل می شود. به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد وجشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز بر پا می شود . اولین سالگرد قیام 15خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترک امام خمینی (ره) و دیگر مراجع تقلید و بیانیه های جداگانه حوزه های علمیه گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی گردید.
 

جنبش و هجرت
 

افشاگری امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ایران را در آبان سال 43 در آستانه قیامی دوباره قرار داد . سحرگاه 13 آبان دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی (رحمت الله علیه) در قم را محاصره کردند و ایشان را با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، به آنکارا تبعید کردند. عصر آن روز ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در روزنامه ها منتشر ساخت. باوجود فضای خفقان، موجی از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهای بین المللی و مراجع تقلید جلوه گر شد.اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید. در این مدت، رژیم شاه در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات آمریکایی پسند زد. در عین حال، اقامت اجباری در ترکیه فرصتی مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب بزرگ تحریر الوسیله را آغاز کند.
روز 13 مهرماه 44 حضرت امام به همراه فرزندشان آیة الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به کشور عراق منتقل شدند . دوران اقامت طولانی و 13 ساله امام در نجف در شرایطی آغاز شد مخالفتها، کارشکنی ها و زخم زبان ها نه از جبهه دشمن رویارو بلکه از ناحیه روحانی نماها و دنیا خواهان مخفی شده در لباس دین آنچنان گسترده و آزاردهنده شود که امام با همه صبر و بردباری معروفش بارها از سختی شرایط مبارزه در این سالها به تلخی تمام یاد کند.
اوایل سال 1348 تا نیمه دوم سال 1350اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبی دو کشورچنان شدت گرفت. که رژیم عراق جمع زیادی از ایرانیان مقیم این کشور را در بدترین شرایط اخراج کرد. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیش آمده تصمیم به خروج از عراق گرفت اما حکام بغداد با آگاهی از پیامدهای هجرت امام در آن شرایط اجازه خروج ندادند . سال 1354 در سالگرد قیام 15 خرداد، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهد قیام طلاب انقلابی بود. فریادهای درود بر خمینی و مرگ بر سلسله پهلوی به مدت دو روز ادامه داشت .
شاه در ادامه سیاستهای مذهب ستیز خود در اسفند 1354 وقیحانه تاریخ رسمی کشور را به شاهنشاهی تغییر داد. درپی این اقدام، امام در واکنشی سخت، فتوا به تحریم استفاده از تاریخ بی پایه شاهنشاهی داد. تحریم استفاده از این مبدا موهوم تاریخی همانند تحریم حزب رستاخیز از سوی مردم ایران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحی برای رژیم شاه شد تا در سال 1357 ناگزیر از عقب نشینی و لغو تاریخ شاهنشاهی باشد .
امام در مرداد 1356 طی پیامی اعلام کرد: اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی در هر جایی بی درنگ از آن استفاده کنند و بی پرده بپا خیزند .
شهادت آیة الله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 نقطه آغازی بر خیزش دوباره حوزه های علمیه و قیام جامعه مذهبی ایران بود. امام خمینی(رحمت الله علیه) در همان زمان به گونه ای شگفت این واقعه را از الطاف خفیه الهی نامیده بود. رژیم شاه با درج مقاله ای توهین آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به این مقاله، به قیام 19 دی ماه قم در سال 56 منجر شد که طی آن جمعی از طلاب انقلابی به خاک و خون کشیده شدند .
در دیدار وزرای خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بوسیله قوای بعثی محاصره گردید، انعکاس این خبر با خشم گسترده مسلمانان در ایران، عراق و دیگر کشورها مواجه شد .روز 12 مهر، امام خمینی (رحمت الله علیه) نجف را به قصد مرز کویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما ایشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام حاج سید احمد خمینی) در روز 14 مهر تصمیم به هجرت به پاریس گرفت و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو مستقر شد. مامورین کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دمکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود باز دست از هدفهایش نخواهد کشید .
 

هجرت بسوی پیروزی
 

در اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام برای بازگشت به کشور موجی از شادی ملت ایران را بوجود آورد. اما در عین حال مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامی بر قرار بود. اما آن حضرت تصمیم خویش را گرفته و طی پیامهایی به مردم ایران گفته بود می خواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. امام خمینی (رحمت الله علیه) در دیماه 57 شورای انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رای اعتماد برای کابینه بختیار در روز 26 دیماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشن و شادی پرداختند . دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاههای کشور را به روی پروازهای خارجی بست. اما پس از چند روز تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خمینی(رحمت الله علیه) بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوری از وطن وارد کشور شد . استقبال بی سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیر قابل انکار بود که خبرگزاریهای غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده وتعداد استقبال کنندگان را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند .
 

پیروزی ماندگار
 

فریاد خمینی کبیر که از نهان جان انسانها بر می آمد، موجب شد تا انقلابی شکل بگیرد که با ایدئولوژی خرد ورزانه اش که مبتنی بر زیباترین اندیشه های اسلامی بود مسیر سعادت و تکامل بشریت را هموار تر کند و این گونه شد که پیروزی ماندگاری درجهان شکل گرفت، که روز به روز موجبات نابودی قدرتهای دیرپا و تا دندان مسلح را فراهم و زلزله ای را در نظام دو قطبی جهان بوجود آورد.
صاحبنظران شکل گیری انقلاب اسلامی ایران که مبتنی بر اراده ملت و با پرچمداری روحانیت بوجود آمده بود را بعنوان یک انقلاب دینی تمام عیار که قابلیت تاثیرگذاری مستقیم بر تمام معادلات جهانی را دارد تعریف کرده بودند و همین نکته باعث شد تا نفس کشیدن برای کمونیسم از یک طرف و کاپیتالیسم از طرف دیگر سخت و سخت تر شود . بدین سان اندیشه حذف جمهوری اسلامی به هر قیمت ممکن در دستور کار بلوک شرق و غرب قرار گرفت و نهال تازه روییده شده جمهوری اسلامی با رهبری خمینی کبیر با جنگ 8 ساله ای روبرو شد که در آن 58 کشور جهان با حمایت مستقیم از رژیم تا دندان مسلح عراق تلاش کردند تا حیات این ایدئولوژی نوپا را سلب کنند.
 

ماندگار و ماندگاری
 

امام خمینی هدفها، آرمانها و هر آنچه را که می بایست ابلاغ کند، گفته بود و در عمل نیز تمامهستی اش را برای تحقق همان هدفها بکار گرفته بود . اینک در آستانه نیمه خرداد سال 1368 خود را آماده ملاقات مقامی می کرد که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده و قامتش جز در برابر او خم نشده بود. سروده های عارفانه اش همه حاکی از درد و عطش فراق است و در حسر ت پیوستن به وصال محبوب. لحظه شکوهمند برای او، و جانکاه و تحمل ناپذیر برای پیروانش، فرا می رسید: (... با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمن و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد ...)
ساعت 22 و 20دقیقه بعداز ظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود . قلبی از کار ایستاد که میلیونها قلب را به نور خدا و معنویت احیاء کرده بود.
در آخرین شب زندگی و در حالی که چند عمل جراحی سخت و طولانی در 87 سالگی تحمل کرده بود و در حالیکه چندین سرم به دستهای مبارکش وصل بود«نافله شب»می خواند و قرآن تلاوت می کرد . در ساعات آخر طمانینه و آرامشی ملکوتی داشت و مرتبا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را زمزمه می کرد و با چنین حالتی بود که روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد . 


 منبع :راسخون
بهمنش راد
۱۱خرداد

 

نه گوهر از دریای دانش امام جواد(ع):

Flower گوهر اول: نیاز مؤمن به سه چیز Flower

«أَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ إِلى تَوْفیق مِنَ اللّهِ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.»:

مؤمن نیاز دارد به توفیقى از جانب خدا، و به پندگویى از سوى خودش، و به پذیرش از کسى که او را نصیحت کند.

Flower گوهر دوم: استوار کن، آشکار کن!Flower

«إِظْهارُ الشَّىْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ.»:

اظهار چیزى قبل از آن که محکم و پایدار شود سبب تباهى آن است.

Flowerگوهرسوم:معنای خودفریبیFlower

«تَأخیرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرارٌ وَ طُولُ التَّسْویفِ حَیْرَةٌ، وَ الاِْعْتِذارُ عَلَى اللّهِ هَلَکَةٌ وَ الاِْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ اللّهِ «فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ».»:

(سوره اعراف، آیه 99) به تأخیر انداختن توبه نوعى خودفریبى است، و وعده دروغ دادن نوعى سرگردانى است، و عذرتراشى در برابر خدا نابودى است، و پا فشارى بر گناه آسودگى از مکر خداست. «از مکر خدا آسوده نباشند جز مردمان زیانکار.»

Flowerگوهر چهارم:چگونه باید به دوست نامه نوشت؟Flower

«کَتَبَ إِلى بَعْضِ أَوْلِیائِهِ: أَمّا هذِهِ الدُّنْیا فَإِنّا فیها مُغْتَرَفُونَ وَ لکِنْ مَنْ کانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ وَ دانَ بِدینِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَیْثُ کانَ وَ الاْخِرَةُ هِىَ دارُ الْقَرارِ.»:

امام جواد(علیه السلام) به یکى از دوستانش نوشت: امّا در این دنیا ما زیر فرمان دیگرانیم، ولى هر که خواسته او خواسته امامش و متدیّن به دین او باشد، هر جا که باشد با اوست و دنیاى دیگر سراى جاودان است.

Flowerگوهر پنجم: درقبال همه چیز مسئولیم حتی گوش دادن!!Flower

«مَنْ أَصْغى إِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ.»:

هر که گوش به گوینده اى دهد به راستى که او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستى که ابلیس را پرستیده است.

Flowerگوهر ششم :هرچه بخواهی برای سعادتت، در این پند حکیمانه نهفته است.Flower

«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ أَعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَواتِ وَ خالِفِ الْهَوى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ.»:

صبر را بالش کن، و فقر را در آغوش گیر، و شهوات را ترک کن، و با هواى نفس مخالفت کن و بدان که از دیده خدا پنهان نیستى، پس بنگر که چگونه اى.

Flowerگوهر هفتم:معنای باب العلم از لسان امام جواد(ع)Flower

«عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) عَلِیًّا(علیه السلام) أَلْفَ کَلِمَة، کُلُّ کَلِمَة یَفْتَحُ أَلْفَ کَلِمَة.»:

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)، هزار کلمه [از علوم را] به على(علیه السلام)آموخت که از هر کلمه اى هزار کلمه منشعب مىشد.

Flowerگوهر هشتم:اگر می خواهی عقلت پویا شود گوش کنFlower

«مُلاقاتُ الاِْخْوانِ نَشْرَةٌ وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إِنْ کانَ نَزْرًا قَلیلاً.»:

ملاقات و زیارت برادران سبب گسترش و بارورى عقل است، اگرچه کم و اندک باشد.

Flowerو گوهر نهم: در بیان مقام رفیع موعود نهایی، عصاره خلقت، غایة القصوای انبیاء و اولیاء الهی، حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه)Flower

«إِنَّ الْقائِمَ مِنّا هُوَ الْمَهْدِىُّ الَّذى یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فى غَیْبَتِهِ وَ یُطاعَ فى ظُهُورِهِ، وَ هُوَ الثّالِثُ مِنْ وُلْدى.»:

همانا قائم از ماست او همان مهدىاى است که واجب است در زمان غیبتش منتظرش باشند و در وقت ظهورش اطاعتش کنند و او سومین نفر از اولاد من است.
 

بهمنش راد
۰۹خرداد

آنچه دارى قدر بدان

و حفظ ما فى یدیک اءحب الى من طلب ما فى یدى غیرک

نامه /31

ترجمه : نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى ، در نظر من ، از خواستن و جستجوى آنچه در دست دیگرى است ، بهتر و دوست داشتنى تر است .

شرح : کسانى هستند که هیچگاه به آنچه دارند، راضى و قانع نمى شوند، دائما در فکر بدست آوردن مال و ثروت بیشتر هستند، و تمامى نیروى آنها، بجاى آنکه صرف کسب مال میشود. انگونه افراد، تازه هر چقدر هم که بیشتر بدست آورند، باز چشم و دلشان سیر نمى شود و نگاهشان به مال دیگران است . و گاهى ، کار را به جایى مى رسانند که شخصیت و عزت نفس خود را زیر پا مى گذارند، تا براى مدتى کوتاه از آنچه دیگران دارند، استفاده کنند .

شاید شما هم دیده اید که : بعضى افراد، وقتى میخواهند به مهمانى بروند، با آن که خودشان لباس تمیز و قابل استفاده دارند، چون پارچه و دوخت آن ساده و معمولى است ، به سراغ همسایه میروند و لباس گرانقیمت او را میگیرند، تا در مهمانى ، بیشتر خود نمایى کنند .

یا وقتى مهمان در خانه دارند، کاسه و بشقاب معمولى و ارزان قیمت خود را کنار مى گذارند، و در عوض ، ظروف چینى و بلور گرانقیمت همسایه را قرض مى گیرند و جلوى مهمان مى آورند .

این دسته از افراد، براى شخصیت انسانى و عزت نفس خود ارزش قائل نیستند و کارى هم که میکنند، بر خلاف دستورات اسلام است .

امام علیه السلام نیز، در همین مورد توضیح داده و این چند نکته را در یک جمله کوتاه ، بیان فرموده است :

1- قناعت : به آنچه دارى اکتفا کن و چشم طمع به مال دیگران نداشته باش . 2- عزت نفس : شخصیت انسانى و عزت نفس خود را حفظ کن ، و از آنچه دارى خوشنود باش ، تا از رنج خواهش و تمنا و ذلت در خواست و تقاضا از دیگران ، آسوده باشى .

3-حفظ آبرو: با دورى کردن از زیاده طلبى و چشم حسرت دوختن به مال دیگران ، آبروى خود را به باد مده .

4-شکر نعمت : نسبت به آنچه خداوند به تو داده است ، کفران نعمت مکن ، بلکه شکر نعمت خداوندى را - به هر اندازه که باشد - بجاى آور، تا به آنچه دارى راضى باشى و در حفظ نگهدارى آن بکوشى . نه آن که مال خود را، بخاطر ناچیز و کم قیمت بودن ، خوب حفظ نکنى و آن را از بین ببرى ، و بعد، محتاج دیگران بشوى .

بهمنش راد
۰۴خرداد

بــازی روزگـــار

از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیک ایران)

بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.

انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.

همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !

عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.

عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :

انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.


فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...

 

بهمنش راد
۳۱ارديبهشت

 

قلب ، جاده ای است که تنها مسافر آن باید خدا باشد .

قلبی که با غیر خدا آشناست ، کوچه ای بن بست است .

«و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.»

(شهید عبدالله محمودی)

 

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.»
(سردار شهید رحیم آنجفی)

 

«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.»

(شهید محمد کریم غفرانی)
«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

(شهید حمید رضا نظام)

 

«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

(شهید سید محمد تقی میرغفوریان )

 

«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»
(طلبه شهید محمد جواد نوبختی )

 

«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.»

(شهید صادق مهدی پور)
«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»

(شهید بهرام یادگاری)

 

«تو ای خواهرم… حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است.»
(شهیدابوالفضل سنگ تراشان)

 

«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.»

(شهید حمید رستمی)

 

«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.»

(شهید علی اصغر پور فرح آبادی)

 

«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا می کشاند.»

(شهید علی رضائیان)

 

«از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که حجاب خون بهای شهیدان است.»

(شهید علی روحی نجفی)

 

«مادرم… من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.»
(شهید غلامرضا عسگری)

 

«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تاسرخی خون من.»

(شهید محمد حسن جعفرزاده)

 

«خواهرم: زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.»
(شهید محمد علی فرزانه)
« خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می کنند… هدف دار در جامعه حاضرشده اند.»

(رییس جمهور شهید محمد علی رجایی

بهمنش راد
۳۱ارديبهشت

باقر العلوم علیه السلام

 

 

 

 

 

امام باقرعلیه السلام : « حریص بر دنیا ، همچون کرم ابریشم است که هر چه پیله را بر خود بیشتر بپیچد ، بیرون آمدنش مشکل تر می شود . » (1)

محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام ، پنجمین امام شیعیان است . مادر آن حضرت ، فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است و بدین ترتیب ، امام باقرعلیه السلام نخستین امامی است که پدرش از نسل امام حسین و مادرش از نسل امام حسن علیهما السلام می باشد.

امام شکافنده علوم

امام باقرعلیه السلام ، علاوه بر « شاکر » و « هادی » به ویژه به « باقر » به معنای شکافنده ملقب است ، و جابرن یزید جعفی در توضیح لقب اخیر گوید : آن حضرت علم را شکافت و رموز و دقائق آن را روشن ساخت . (2)

یعقوبی نیز می نویسد : بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت . (3) راغب اصفهانی هم مانند این عبارت را گفته است . (4)

ابن منظور در مورد کلمه « باقر» می گوید : « تبقر » ، داشتن علم و مال زیاد را گویند و به محمد بن علی بن حسین بن علی علیه السلام بدان جهت باقر گفته می شود که آن حضرت علم را شکافت واصول آن را مشخص و طرز استنباط فروع علم از اصول آن را بیان فرمود . (5)

موقعیت علمی امام

بی تردید چنان که بسیاری از علمای اهل سنت ، نیز گفته اند ، امام باقرعلیه السلام در زمان حیات خویش شهرت فروانی داشته و همواره محضر او از دوست دارانش ، از تمامی بلاد و سرزمینهای اسلامی ، پر بوده است . موقعیت علمی ایشان ، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه ، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت ، بسیاری را وا می داشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند . در این میان ، اهل عراق که بسیاری از آنان شیعه بودند بیش از دیگران مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند . (6)

مراجعه کنندگان ، خضوعی خاص نسبت به شخصیت علمی امام داشتند چنان که عبدالله بن عطای مکی گوید : علما را در محضر هیچ کسی کوچکتر از زمان حضوردر محضر امام باقرعلیه السلام ندیدم . حکم بن عینیه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم ، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می رسید . (7)

شهرت علمی امام، در حد تعبیر ابن عنبة، مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند . (8)

این شهرت در زمان خود ایشان ، نه تنها در حجاز که « کان سید فقهاء الحجاز » (9) بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیرشده بود . چنانکه راوی می گوید : دیدم که مردم خراسان دور حضرت حلقه زده و اشکالات علمی خود را از ایشان می پرسیدند. (10)

ذهبی درباره امام باقر علیه السلام می نویسد : ایشان از کسانی است که بین علم و عمل ، سیادت و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و برای خلافت اهلیت داشت . (11)

ابرش کلبی از هشام بن عبدالملک پرسید: این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از وی می پرسیدند ؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است ، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسر قرآن می داند . (12)

در مکارم اخلاق حضرت

مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود که به خانه امام بسیار می آمد و به امام می گفت: « ... در روی زمین بغض و کینه کسی را بیش از تو در دل ندارم و با هیچ کس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم . و عقده ام آن است که اطاعت خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنی با تو است ، اگر به خانه ات رفت و آمد دارم ، بدان جهت است که تو مردی سخنور ، ادیب و خوش بیان هستی . »

درعین حال امام باقر علیها السلام با او مدارا می فرمود و به نرمی سخن می گفت . چندی گذشت که مرد شامی بیمار شد و مرگ را رویاروی خویش دید پس از زندگی ناامید شد . وصیت کرد که چون در گذرد « امام باقر» بر او نماز گزارد .

شب به نیمه رسید و بستگانش او را مرده ، یافتند . بامداد وصی او به مسجد آمد و امام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیبات نماز نشسته است .

عرض کرد : آن مرد شامی به دیگر سرای شتافته و وصیت نموده که شما بر او نماز گزارید .

امام فرمود : او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم.

پس برخاست ، دو رکعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت ، سپس به سجده رفت و تا طلوع خورشید ، در سجده ماند ، آنگاه به خانه شامی آمد ، بربالین او نشست ، او را صدا زد و پاسخ داد ، امام او را نشانید ، پشتش را بر دیوار تکیه داد و شربتی طلبیده ، به کام او ریخت و به بستگانش فرمود : غذاهای سرد به او بدهند و خود بازگشت .

پس از مدتی کوتاه ، مرد شامی شفا یافت ، به نزد امام آمد و عرض کرد : گواهی می دهم که تو حجت خدا بر مردمانی . (13)

شاگردان و اصحاب نزدیک امام

در مکتب امام ابو جعفر باقر العلوم علیه السلام ، شاگردانی نمونه و ممتاز پرورش یافتند که به معرفی برخی ازآنان اشاره می شود :

1- " ابان بن تغلب " : او محضر سه امام - امام زین العابدین ، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام - را درک نمود . ابان از شخصیتهای علمی عصر خود بود و در تفسیر، حدیث ، فقه ، قرائت و لغت تسلط بسیاری داشت . والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود : در مسجد مدینه بنشین وب رای مردم فتوا بده ، زیرا دوست دارم ، مردم فردی چون تو را در میان شیعیان ما ببینند . (14)

2- " زراره " : دانشمندان شیعه از میان شاگردان امام باقر و امام صادق علیهما السلام ، شش تن را فقیه تر می شمرند که زراره یکی از آنها است . از امام صادق نقل است که فرمود : اگر " برید بن معویه " ، " ابوبصیر" ، " محمد بن مسلم" و " زراره " نبودند . آثار پیامبر ( معارف شیعه ) از میان می رفت، آنان بر حلال و حرام خدا امین هستند . باز فرمود : برید ، زراره ، محمد بن مسلم و احول در زندگی و مرگ نزد من محبوبترین مردمان هستند . (15)

3- " کمیت اسدی " : شاعری سر آمد بود و زبان گویایش در دفاع از اهل بیت ، اشعاری پر مغز می سرود. اشعارش چنان کوبنده و رسوا گر بود که پیوسته از طرف خلفای اموی تهدید به مرگ می شد .

4- " محمد بن مسلم " : فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیه السلام بود . چنان که گفته شد ، امام صادق او را یکی از آن چهار تن به شمار آورده که آثار پیامبر به وجودشان پا برجا و باقی است .

شهادت نور ولایت

امام باقر علیه السلام ، هفت ذیحجه سال 114 هجری در پنجاه و هفت سالگی در زمان حاکم ستمگر اموی " هشام بن عبدالملک" مسموم گردیده و شهید شدند . در شامگاه شهادت به فرزند خویش امام صادق علیه السلام فرمود : " من امشب جهان را بدرود خواهم گفت ، هم اکنون پدرم را دیدم که شربتی گوارا نزد من آورد و نوشیدم ، او مرا به سرای جاوید و دیدار حق بشارت داد . "

بدن مطهر آن دریای بیکران دانش خدایی در خاک بقیع ، درکنار پدروجدش امام مجتبی و امام سجاد علیه السلام به خاک سپرده شده است

بهمنش راد
۳۰ارديبهشت


 

زیارت عاشورا در حال قدم زدن


 

امام از کمترین وقت خود برای مطالعه و نوشتن یا عبادات دیگری که ذکر شده استفاده می‌کردند.


 

اگر کسی تنها همین آثاری را که از ایشان تألیف و به چاپ رسیده مطالعه کند و آن را بر عمر پربرکت ایشان تقسیم کند، به خوبی می‌فهمد که چگونه از ساعات و بلکه دقایق عمر خود استفاده کرده و بهرة وافی برده‌اند، در صورتی که ایشان خیلی اهل نوشتن و قلم نبودند.


 

حتی از نیم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نیز، که بخصوص این اواخر به تجویز پزشکان انجام می‌دادند استفاده می‌کردند و معمولاً ادعیه و اذکاری را برای آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نیز عبادت و کاری را انجام دهند و اوقاتی که زیارت عاشورا می‌خواندند، صد لعن و صد سلام را، معمولاً، در حال قدم زدن می‌خواندند.

بهمنش راد