وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

به وبلاگ امور تربیتی خوش آمدید

وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

۹ مطلب با موضوع «توشه راه» ثبت شده است

۲۲آبان

اندکی تامل...


- خاموش کردن شمع فردی دیگر

باعث نخواهد شد که شمع شما درخشان تر نور افشانی کند . . .


 


 

- نگران آنچه که دیگران پشت سر شما میگویند نباشید

آنها کسانی هستند که به جای یافتن کاستی های زندگی خودشان

مشغول یافتن کاستی های شما هستند . . .

بر گرفته از زبلاگ نسیم زندگی

بهمنش راد
۱۵دی

 

پندهای آیت الله حسن زاده آملی

برادرم ! نعمت بیداری روزی هر بی سر و پا نمی شود و این پیک کوی وفا با هر دلی آشنا نمی گردد ، و هر مشامی این نسیم صبا را بویا نمی شود و هر زبانی به ذکر او گویا نمیگردد . بیداری می تلخ وش است، با هر کامی سازگار و گوارا نیست ، چه ام الخبائث است ، هر که از آن را نوشیده ، بلکه اندکی از آن چشیده است ، از مشتهیات نفسانی حتی از حور و غلمان چشم پوشیده است و دست کشیده است. اگر براستی تشنه شدی آب برایت می فرستند ، صابر باش اگر دیر شود مسلماّ دروغ نخواهد شد، مجرب است. علاوه اینکه کسانی که دیرتر می گیرند بهتر و پخته تر می گیرند و وجه آن با تدبر معلوم میگردد. عارف رومی گوید:

 

حکمت حق در قضا و در قدر کرد ما را عاشـــقان یکدگر

تشنه مینالد که کو آب گـوار آب مینالد که کو آن آب خوار

آب کم جو تشنگی آور بدست تا نجوشد آب از بالاو پست

 

« پندهای برگزیده از صد دانه در یکدانه »

ـ آن که خود را نشناخت ، چگونه دیگری را می شناسد

ـ آن که از صحیفه نفس خود آگاهی ندارد ، از کدام کتاب و رساله طرفی می بندد

ـ آن که گوهر ذات خود را تباه کرده است ، چه بهره ای از زندگی برده است

ـ آن که خود را فراموش کرده است ، از یاد چه چیز خرسند است

ـ آن که می پندارد کاری برتر از خودشناسی و خداشناسی است ، چیست

ـ آن که در صقع ذات خود با تمثلات ملکی همدم و همسخن نباشد ، باید با چه اشباح و خیالات همدهن باشد

ـ آن که خود را برای همیشه درست نساخت پس به چه کاری پرداخت

ـ آن که از سیر انفسی به سیر آفاقی نرسیده است ، چه چشیده و چه دیده است

ـ آن که می انگارد در عوالم امکان ، موجودی بزرگتر از انسان است ، کدام است

ـ آن که تن آراست و روان آلاست ، به چه ارج و بهاست

ـ آن که معاش مادی را وسیله مقامات معنوی نگیرد سخت در خطاست

ـ آن که به هر آرمان است ، ارزش او همان است

ـ آن که از مرگ می ترسد ، از خودش می ترسد

ـ آن که خدای را انکار دارد ، منکر وجود خود است

ـ آن که در خود فرو نرفته است و در بحار ملکوت سیر نکرده است و از دیار جبروت سر در نیاورده است ، دیگر سباحت و سیاحت را چه وزنی نهاده است

ـ آن که خود را جدولی از دریای بیکران هستی نیافته است ، در تحصیل معارف و ارتقایش چه می اندیشد

ـ آن که خود از متسخر در تحت تدبیر متفرد به جبروت نمی یابد ، در وحدت صنع صورت شگفتش چه می گوید

ـ آن که در وادی مقدس من کیستم ؟ قدم نهاده است ، خرواری به خردلی

ـ آن که از اعتلای فهم خطاب محمدی سر باز زده است ، خود را به مفت باخته است

ـ آن که طبیعتش را بر عقلش حاکم گردانیده است ، در محکمه هر بخردی محکوم است

ـ آن که در اطوار خلقتش نمی اندیشد ، سودای او سراسر زیان است

ـ آن که خود را زرع و زارع و مزرعه خود نداند ، از سعادت جاودانی باز بماند

ـ آن که غذا را مسانخ مغتذی نیابد ، هرزه خوار می گردد ، و هرزه خوار ، هرزه گو و هرزه کار می شود

ـ آن که کشتزارش را وجین نکند از گیاه هرزه آزار بیند

ـ آن که « من عرف نفسه فقد عرفه ربه » را درست فهم کند ، جمیع مسائل اصیل فلسفی و مطالب قویم حکمت متعالی و حقایق متین عرفانی را از آن استنباط تواند کرد ؛ لذا معرفت نفس را مفتاح خزاین ملکوت فرموده اند . پس برهان شرف این گوهر یگانه اعنی جوهر نفس ، همین مأثور شریف من عرف بس است

ـ آن که به سر سوره قدر کشف تام محمدی برسد ، انسان را صاحب مقام فوق تجرد شناسد ؛ چه اینکه قرآن مجید بیکران در لیله مبارکه بنیه محمدیه ، از غایت فسحت قلب و نهایت شرح صدرش به انزال دفعی فرود آمده است

ـ آن که در معرفت انسان و قرآن توغل کند ، قرآن را صورت کتبیه انسان کامل شناسد و نظام هستی را صورت عینیه او یابد

ـ آن که خطاب محمدی را درست فهم کند که انسانها برای اغتذای از این سفره الهی دعوت شده اند ، قدر و مرتبت خود را شناسد و در راه استکمالش پویا و جویا گردد

ـ آن که در باطن و ظاهر خود تأمل کند بدین حقیقت می رسد که هیچ گاه باطن از ظاهر غافل نمی شود ، حتی نائم در نوم خود و سکران در سکر خود ، لذا به اصابت کمترین أذی و الم بد آنها آگاه می گردند ؛ پس نفس را مظهر لا تأخذه سنه و لا نوم می یابد ، و از اینجا زیادت بصیرت حاصل کند که باطن عالم حیات و علم و آگاهی است هیچ گاه از ظاهر غافل نمی شود ؛ اما ظاهر بر اثر اشتغال به غیرش از باطن غافل می گردد

ـ آن که در رشد خود دقت کند ، می بیند که او را دو گونه غذا باید : غذایی که مایه پرورش تن اوست ، و غذایی که مایه پرورش روان اوست . و هر یک را دهانی خاص است : دهان آن دهان است ، و دهان این گوش . نه از غذای تن روان پرورش می یابد و فربه می شود ، و نه از غذای روان تن . آب مظهر و ظل حیات و علم است، و تن مرتبه نازله نفس و ظل آن است . تن تشنه آب خواهد که ظل حیات است ، و روان تشنه علم خواهد که اصل آن است

ـ آن که راه آه و سوز و گداز که روح و ریحان و جنت نعیم اهل دل است ، و راز و نیاز که قره عین عارف است ، نباشد پس نشاط و شادی او در چیست

ـ آن که از خواب غفلت بیدار شده است از نامحرمان ـ اعنی از خفتگان و مردگان ـ دوری گزیند و حیات ابد آرزو کند ، و چندان که گرفتار به درد چشم در یافتن چشم پزشک برآید ، او دو صد چندان در جستن زنده زنده کننده . در اصحاح هشتم انجیل متی آمده است که :

یکی از شاگردان حضرت مسیح (ع) بدو گفت : ای آقا ! مرا بار ده که نخست بروم پدرم را به خاک سپارم ؛ بدو فرمود : « پیرو من باش ، مردگان را بگذار مردگان شان به خاک سپارند »

و در شریعت خاتم (ص) مردی انصاری از رسول الله (ص) پرسید : هر گاه جنازه و مجلس عالمی پیش آید کدام یک در نزد تو محبوب تر است تا حاضر شوم؟ فرمود : « اگر برای تجهیز و دفن جنازه کسی هست ، همانا که حضور مجلس عالم برتر از حضور هزار جنازه است »

ـ آن که با یاد خدا همدم نیست آدم نیست

ـ آن که خود را دوست دارد ، دیگر آفریده ها را دوست دارد که همه برای او در کارند

ـ آن که برای خدا یک چله کشیک نفس کشد ، چشمه های دانش از دلش بر زبانش آشکار گردد . چنانکه خواجه عالم (ص) فرموده است : « من أخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه »

ـ آن که در گوهر نفس خود ، ساعتی به فکرت بنشیند دریابد که اگر خود او آن را به تباهی نکشاند ، هیچ کس نتواند آن را تباه کند . و آنچه که او را از تباهی باز می دارد ، دانش بایسته و کردار شایسته است که دانش آب حیات ارواح است ، چنانکه آب مایه حیات اشباح است

ـ آن که را درد نیست مرد نیست

ـ آن که در احوال والدین نسبت به اولاد تأمل کند می بیند آنچه که از پدر و مادر در حق فرزند است رحمت است ، و پیش آمدن خشم بر وی بر اثر گستاخی فرزند و نافرمانی اوست

ـ آن که در قرآن و انسان تعقل کند ، قرآن را سفره پر نعمت رحمت رحیمیه الهی ، و وقف خاص انسان یابد . هم آنرا بی پایان یابد که کتاب الله است « قل کل یعمل علی شاکلته » ، و هم این را که حد یقف برای او نبود . چنان سفره برای چنین کس گسترده است . قرآن : حروف آن اسرار ، کلمات آن جوامع کلم ، آیات آن خزاین ، سوره های آن مداین حکم ، مدخل آن باب رحمت بسم الله الرحمن الرحیم ، وقف خاص مخلوق فی احسن تقویم، واقف آن رحمن و موقوف علیه آن انسان است . و با توجه بدین که علم و عمل انسان سازند و جزاء ، نفس عمل است و صورت هر انسان در آخرت ، نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است ، به سر گفتار قرآن و نبی و وصی رسد که : « یس و القرآن الحکیم ، أنا مدینه الحکمه و هی الجنه و أنت یا علی ! بابها ، أن درجات الجنه علی عدد آیات القرآن ، فإذا کان یوم القیامه یقال لقاریء القرآن إقرأ وارق » . قرآن ، حکیم است و آیات او حکمت است و حکمت ، بهشت است و درجات بهشت ، به عدد آیات قرآن اند و جانی که حکمت اندوخته است شهر بهشت است و ولایت ، در این شهر . آری ! ولایت ، در بهشت است ، ولایت زبان قرآن است ، ولایت معیار و مکیال انسان سنج است ، و میزان تقویم و تقدیر ارزش انسان ها است . پس هر کس صحیفه وجود خود را مطالعه کند که تا چه پایه قرآن است ، یعنی مدینه حکمت و شهر بهشت است . « رساله قرآن و انسان » ما را در این نکته علیا ، رتبه والاست

ـ آن که در ارتباط بی تکیف و بی قیاس خود با پروردگارش درست بیاندیشد ، دریابد که صلاه سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قره عین محب است. لذا رسول الله (ص) فرمود : « جعلت قره عینی فی الصلاه » ؛ زیرا که صلاه مناجات بین حق تعالی و عبد اوست ، و چون صلاه مناجات است ذکر حق است، و ذاکر حق همنشین حق است و حق جلیس اوست ، و کسی که جلیس ذاکر خود است او را می بیند و الا جلیس او نیست . لذا وصی(ع) فرمود : « لم أعبد ربا لم أره » پس صلاه مشاهده و رؤیت است ، یعنی مشاهده عیانی روحانی و شهود روحی در مقام جمعی است ، و رؤیت عینی در مظاهر فرقی است و به عبارت اخصر ؛ مشاهده در مقام جمعی است، و رؤیت در مظاهر فرقی

پس اگر مصلی صاحب بصر و عرفان نباشد که نداند حق تعالی برای هر چیز و از هر چیز متجلی است ، حق را نمی بیند

ـ آن که در ارزش تکوینی انسان تعقل کند ، او را مکیال هر چیز و میزان قدر و قیمت آن داند . یعنی علم و حس انسانی را معیار معلومات و محسوسات یابد ، و ارزش هر موجود را به وجود انسان و بهره بردن وی از آن و به تمدن جامعه انسانی وابسته بیند

این انسان است که در جمیع موجودات و در همه عوالم و مراتب سیر علمی می نماید ، و وی را مقام وقوف نیست و به هر رتبه و درجه ای که رسیده است در آن مرتبه توقف نمی کند و به مرحله بالاتر عروج می یابد ، و متصف به صفات کمالیه جمیع موجودات می گردد ، و بر همه تسلط می یابد ، و به حقیقه الحقائق که حیات مطلق و جمال و جلال مطلق است می رسد ؛ و به اذن او که اذن فعلی و اتصاف کمالات وجودی است ، می تواند در ماده کاینات تصرف کند و رب انسانی شود و خلیفه الله گردد و کار خدایی کند ، والسلام

گرفته از سایت ناسوتیان

بهمنش راد
۱۵شهریور

روزی از یک ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :

اگر زن یا مرد دارای ادب و اخلاق باشند : نمره یک میدهیم 1

اگر دارای زیبائی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم : 10

اگر پول هم داشته باشند 2 تا صفرجلوی عددیک میگذاریم : 100

اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم : 1000

ولی اگر زمانی عدد 1 رفت ( اخلاق )؛ چیزی به جز صفر باقی نمیماند ، 000

صفر هم به تنهائی هیچ است و با آن انسان هیچ ارزشی ندارد
و این یادآور کلام حکیم ارد بزرگ است که می گوید : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .
 

بهمنش راد
۰۹خرداد

آنچه دارى قدر بدان

و حفظ ما فى یدیک اءحب الى من طلب ما فى یدى غیرک

نامه /31

ترجمه : نگهدارى از آنچه خود، در دست دارى ، در نظر من ، از خواستن و جستجوى آنچه در دست دیگرى است ، بهتر و دوست داشتنى تر است .

شرح : کسانى هستند که هیچگاه به آنچه دارند، راضى و قانع نمى شوند، دائما در فکر بدست آوردن مال و ثروت بیشتر هستند، و تمامى نیروى آنها، بجاى آنکه صرف کسب مال میشود. انگونه افراد، تازه هر چقدر هم که بیشتر بدست آورند، باز چشم و دلشان سیر نمى شود و نگاهشان به مال دیگران است . و گاهى ، کار را به جایى مى رسانند که شخصیت و عزت نفس خود را زیر پا مى گذارند، تا براى مدتى کوتاه از آنچه دیگران دارند، استفاده کنند .

شاید شما هم دیده اید که : بعضى افراد، وقتى میخواهند به مهمانى بروند، با آن که خودشان لباس تمیز و قابل استفاده دارند، چون پارچه و دوخت آن ساده و معمولى است ، به سراغ همسایه میروند و لباس گرانقیمت او را میگیرند، تا در مهمانى ، بیشتر خود نمایى کنند .

یا وقتى مهمان در خانه دارند، کاسه و بشقاب معمولى و ارزان قیمت خود را کنار مى گذارند، و در عوض ، ظروف چینى و بلور گرانقیمت همسایه را قرض مى گیرند و جلوى مهمان مى آورند .

این دسته از افراد، براى شخصیت انسانى و عزت نفس خود ارزش قائل نیستند و کارى هم که میکنند، بر خلاف دستورات اسلام است .

امام علیه السلام نیز، در همین مورد توضیح داده و این چند نکته را در یک جمله کوتاه ، بیان فرموده است :

1- قناعت : به آنچه دارى اکتفا کن و چشم طمع به مال دیگران نداشته باش . 2- عزت نفس : شخصیت انسانى و عزت نفس خود را حفظ کن ، و از آنچه دارى خوشنود باش ، تا از رنج خواهش و تمنا و ذلت در خواست و تقاضا از دیگران ، آسوده باشى .

3-حفظ آبرو: با دورى کردن از زیاده طلبى و چشم حسرت دوختن به مال دیگران ، آبروى خود را به باد مده .

4-شکر نعمت : نسبت به آنچه خداوند به تو داده است ، کفران نعمت مکن ، بلکه شکر نعمت خداوندى را - به هر اندازه که باشد - بجاى آور، تا به آنچه دارى راضى باشى و در حفظ نگهدارى آن بکوشى . نه آن که مال خود را، بخاطر ناچیز و کم قیمت بودن ، خوب حفظ نکنى و آن را از بین ببرى ، و بعد، محتاج دیگران بشوى .

بهمنش راد
۰۴خرداد

تا آخر بخونید جالبه...
یک پژوهشگر هلندی غیرمسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند.
این پژوهشگر غیرمسلمان هلند طی گفتگویی در این باره گفت: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می‌خوانند و یا کلمه «الله»را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله «الله» و تکرار آن و حتی شنیدن آن، موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می‌دهد.
وی در ادامه افزود: بسیاری از این مسلمانان که روی آنان تحقیق می‌کردم از بیماری‌های مختلف روحی و روانی رنج می‌بردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیرمسلمان نیز استفاده کرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر «الله» کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم، زیرا تأثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تأثیری چشمگیر و عجیب بود.
این پژوهشگر هلندی همچنین گفت: از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه «الله» با آن شروع می‌شود، از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس می‌شود، به ویژه اگر تکرار شود و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می‌دهد. حرف لام که حرف دوم «الله» است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می‌شود. تکرار شدن این حرکت که در کلمه «الله»تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تأثیرگذار است. اما حرف هاء حرکتی به ریه می‌دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تأثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می‌شود.
به راستی که قرآن کریم در آیه‌ای کریمه می‌فرماید: «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب».
این خبر آرامش بخش را برای دوستانی که یاد خدا برایشان آرامش بخش است ارسال کنید
منبع:سایت سپهر

بهمنش راد
۰۴خرداد

بــازی روزگـــار

از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیک ایران)

بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.

انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.

همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !

عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

‏‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.

عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.

راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :

انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یکشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شکست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می کند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.


فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است ...

 

بهمنش راد
۳۱ارديبهشت

 

قلب ، جاده ای است که تنها مسافر آن باید خدا باشد .

قلبی که با غیر خدا آشناست ، کوچه ای بن بست است .

«و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.»

(شهید عبدالله محمودی)

 

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.»
(سردار شهید رحیم آنجفی)

 

«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.»

(شهید محمد کریم غفرانی)
«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

(شهید حمید رضا نظام)

 

«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

(شهید سید محمد تقی میرغفوریان )

 

«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»
(طلبه شهید محمد جواد نوبختی )

 

«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.»

(شهید صادق مهدی پور)
«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»

(شهید بهرام یادگاری)

 

«تو ای خواهرم… حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است.»
(شهیدابوالفضل سنگ تراشان)

 

«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.»

(شهید حمید رستمی)

 

«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.»

(شهید علی اصغر پور فرح آبادی)

 

«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا می کشاند.»

(شهید علی رضائیان)

 

«از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که حجاب خون بهای شهیدان است.»

(شهید علی روحی نجفی)

 

«مادرم… من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.»
(شهید غلامرضا عسگری)

 

«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تاسرخی خون من.»

(شهید محمد حسن جعفرزاده)

 

«خواهرم: زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.»
(شهید محمد علی فرزانه)
« خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می کنند… هدف دار در جامعه حاضرشده اند.»

(رییس جمهور شهید محمد علی رجایی

بهمنش راد
۲۸ارديبهشت


در محضر بزرگان"علامه طباطبائی"


افطار با بوسه ضریح ازعلامه طباطبایی در سفر مشهد فردی از علامه طباطبایی می‌پرسد: "آیا شما هم مثل عامه مردم بر ضریح بوسه می‌زنید؟" علامه پاسخ داده بود: "نه تنها ضریح، بلکه خاک و تخته در حرم و هر چه را که متعلق به امام رضا علیه السلام است، می‌بوسم." فردی گفته بود: "شلوغ است، نمی‌شود به حرم رفت!" فرموده بودند: "ما هم جزو این شلوغی!" شهید مطهری(ره) نقل می‌کند: "علامه طباطبایی در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها افطار می‌کرد و بعد به خانه می‌رفت و این ویژگی او مرا شیفته خود کرده بود
بهمنش راد
۰۸ارديبهشت

هدیه ای برتر از کوه طلا

شیخ حسن نخودکی خطاب به امام خمینی که از ایشان در خواست کیمیا کرده بودند فرمودند :

بعد از نمازهای واجب :

1- یک بار آیت الکرسی را تا « هو العلی العظیم» می خوانی ،

2- بعد ، تسبیحات فاطمه زهرا "س" را می گویی ،

3- بعد ، سه بار سوره توحید ( قل هوالله احد) را می خوانی ،

4- بعد ، سه بار آیه مبارکه « و من یتق الله ، یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه . ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ءٍ قدراً - سوره طلاق / آیات دوم و سوم » ( هر کس تقوای الهی پیشه کند ، خداوند راه نجاتی برای او قرار می دهد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می رساند . و هر کس بر خداوند توکل کند ، خداوند هم امرش را کفایت می کند . خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خداوند برای هر چیزی ، اندازه ای قرار داده است )،

را می خوانی .

که این از کیمیا برایت بهتر است .                                                                                                                   از : مجله بشارت ، شماره 58

گروه امورتربیتی راهنمایی ومتوسطه  شهرستان برخوار

بهمنش راد