وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

به وبلاگ امور تربیتی خوش آمدید

وب سایت امور تربیتی شهرستان برخوار _ استان اصفهان

پندهایی از آیت الله حسن زاده آملی

جمعه, ۱۵ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۴۶ ب.ظ

 

پندهای آیت الله حسن زاده آملی

برادرم ! نعمت بیداری روزی هر بی سر و پا نمی شود و این پیک کوی وفا با هر دلی آشنا نمی گردد ، و هر مشامی این نسیم صبا را بویا نمی شود و هر زبانی به ذکر او گویا نمیگردد . بیداری می تلخ وش است، با هر کامی سازگار و گوارا نیست ، چه ام الخبائث است ، هر که از آن را نوشیده ، بلکه اندکی از آن چشیده است ، از مشتهیات نفسانی حتی از حور و غلمان چشم پوشیده است و دست کشیده است. اگر براستی تشنه شدی آب برایت می فرستند ، صابر باش اگر دیر شود مسلماّ دروغ نخواهد شد، مجرب است. علاوه اینکه کسانی که دیرتر می گیرند بهتر و پخته تر می گیرند و وجه آن با تدبر معلوم میگردد. عارف رومی گوید:

 

حکمت حق در قضا و در قدر کرد ما را عاشـــقان یکدگر

تشنه مینالد که کو آب گـوار آب مینالد که کو آن آب خوار

آب کم جو تشنگی آور بدست تا نجوشد آب از بالاو پست

 

« پندهای برگزیده از صد دانه در یکدانه »

ـ آن که خود را نشناخت ، چگونه دیگری را می شناسد

ـ آن که از صحیفه نفس خود آگاهی ندارد ، از کدام کتاب و رساله طرفی می بندد

ـ آن که گوهر ذات خود را تباه کرده است ، چه بهره ای از زندگی برده است

ـ آن که خود را فراموش کرده است ، از یاد چه چیز خرسند است

ـ آن که می پندارد کاری برتر از خودشناسی و خداشناسی است ، چیست

ـ آن که در صقع ذات خود با تمثلات ملکی همدم و همسخن نباشد ، باید با چه اشباح و خیالات همدهن باشد

ـ آن که خود را برای همیشه درست نساخت پس به چه کاری پرداخت

ـ آن که از سیر انفسی به سیر آفاقی نرسیده است ، چه چشیده و چه دیده است

ـ آن که می انگارد در عوالم امکان ، موجودی بزرگتر از انسان است ، کدام است

ـ آن که تن آراست و روان آلاست ، به چه ارج و بهاست

ـ آن که معاش مادی را وسیله مقامات معنوی نگیرد سخت در خطاست

ـ آن که به هر آرمان است ، ارزش او همان است

ـ آن که از مرگ می ترسد ، از خودش می ترسد

ـ آن که خدای را انکار دارد ، منکر وجود خود است

ـ آن که در خود فرو نرفته است و در بحار ملکوت سیر نکرده است و از دیار جبروت سر در نیاورده است ، دیگر سباحت و سیاحت را چه وزنی نهاده است

ـ آن که خود را جدولی از دریای بیکران هستی نیافته است ، در تحصیل معارف و ارتقایش چه می اندیشد

ـ آن که خود از متسخر در تحت تدبیر متفرد به جبروت نمی یابد ، در وحدت صنع صورت شگفتش چه می گوید

ـ آن که در وادی مقدس من کیستم ؟ قدم نهاده است ، خرواری به خردلی

ـ آن که از اعتلای فهم خطاب محمدی سر باز زده است ، خود را به مفت باخته است

ـ آن که طبیعتش را بر عقلش حاکم گردانیده است ، در محکمه هر بخردی محکوم است

ـ آن که در اطوار خلقتش نمی اندیشد ، سودای او سراسر زیان است

ـ آن که خود را زرع و زارع و مزرعه خود نداند ، از سعادت جاودانی باز بماند

ـ آن که غذا را مسانخ مغتذی نیابد ، هرزه خوار می گردد ، و هرزه خوار ، هرزه گو و هرزه کار می شود

ـ آن که کشتزارش را وجین نکند از گیاه هرزه آزار بیند

ـ آن که « من عرف نفسه فقد عرفه ربه » را درست فهم کند ، جمیع مسائل اصیل فلسفی و مطالب قویم حکمت متعالی و حقایق متین عرفانی را از آن استنباط تواند کرد ؛ لذا معرفت نفس را مفتاح خزاین ملکوت فرموده اند . پس برهان شرف این گوهر یگانه اعنی جوهر نفس ، همین مأثور شریف من عرف بس است

ـ آن که به سر سوره قدر کشف تام محمدی برسد ، انسان را صاحب مقام فوق تجرد شناسد ؛ چه اینکه قرآن مجید بیکران در لیله مبارکه بنیه محمدیه ، از غایت فسحت قلب و نهایت شرح صدرش به انزال دفعی فرود آمده است

ـ آن که در معرفت انسان و قرآن توغل کند ، قرآن را صورت کتبیه انسان کامل شناسد و نظام هستی را صورت عینیه او یابد

ـ آن که خطاب محمدی را درست فهم کند که انسانها برای اغتذای از این سفره الهی دعوت شده اند ، قدر و مرتبت خود را شناسد و در راه استکمالش پویا و جویا گردد

ـ آن که در باطن و ظاهر خود تأمل کند بدین حقیقت می رسد که هیچ گاه باطن از ظاهر غافل نمی شود ، حتی نائم در نوم خود و سکران در سکر خود ، لذا به اصابت کمترین أذی و الم بد آنها آگاه می گردند ؛ پس نفس را مظهر لا تأخذه سنه و لا نوم می یابد ، و از اینجا زیادت بصیرت حاصل کند که باطن عالم حیات و علم و آگاهی است هیچ گاه از ظاهر غافل نمی شود ؛ اما ظاهر بر اثر اشتغال به غیرش از باطن غافل می گردد

ـ آن که در رشد خود دقت کند ، می بیند که او را دو گونه غذا باید : غذایی که مایه پرورش تن اوست ، و غذایی که مایه پرورش روان اوست . و هر یک را دهانی خاص است : دهان آن دهان است ، و دهان این گوش . نه از غذای تن روان پرورش می یابد و فربه می شود ، و نه از غذای روان تن . آب مظهر و ظل حیات و علم است، و تن مرتبه نازله نفس و ظل آن است . تن تشنه آب خواهد که ظل حیات است ، و روان تشنه علم خواهد که اصل آن است

ـ آن که راه آه و سوز و گداز که روح و ریحان و جنت نعیم اهل دل است ، و راز و نیاز که قره عین عارف است ، نباشد پس نشاط و شادی او در چیست

ـ آن که از خواب غفلت بیدار شده است از نامحرمان ـ اعنی از خفتگان و مردگان ـ دوری گزیند و حیات ابد آرزو کند ، و چندان که گرفتار به درد چشم در یافتن چشم پزشک برآید ، او دو صد چندان در جستن زنده زنده کننده . در اصحاح هشتم انجیل متی آمده است که :

یکی از شاگردان حضرت مسیح (ع) بدو گفت : ای آقا ! مرا بار ده که نخست بروم پدرم را به خاک سپارم ؛ بدو فرمود : « پیرو من باش ، مردگان را بگذار مردگان شان به خاک سپارند »

و در شریعت خاتم (ص) مردی انصاری از رسول الله (ص) پرسید : هر گاه جنازه و مجلس عالمی پیش آید کدام یک در نزد تو محبوب تر است تا حاضر شوم؟ فرمود : « اگر برای تجهیز و دفن جنازه کسی هست ، همانا که حضور مجلس عالم برتر از حضور هزار جنازه است »

ـ آن که با یاد خدا همدم نیست آدم نیست

ـ آن که خود را دوست دارد ، دیگر آفریده ها را دوست دارد که همه برای او در کارند

ـ آن که برای خدا یک چله کشیک نفس کشد ، چشمه های دانش از دلش بر زبانش آشکار گردد . چنانکه خواجه عالم (ص) فرموده است : « من أخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه »

ـ آن که در گوهر نفس خود ، ساعتی به فکرت بنشیند دریابد که اگر خود او آن را به تباهی نکشاند ، هیچ کس نتواند آن را تباه کند . و آنچه که او را از تباهی باز می دارد ، دانش بایسته و کردار شایسته است که دانش آب حیات ارواح است ، چنانکه آب مایه حیات اشباح است

ـ آن که را درد نیست مرد نیست

ـ آن که در احوال والدین نسبت به اولاد تأمل کند می بیند آنچه که از پدر و مادر در حق فرزند است رحمت است ، و پیش آمدن خشم بر وی بر اثر گستاخی فرزند و نافرمانی اوست

ـ آن که در قرآن و انسان تعقل کند ، قرآن را سفره پر نعمت رحمت رحیمیه الهی ، و وقف خاص انسان یابد . هم آنرا بی پایان یابد که کتاب الله است « قل کل یعمل علی شاکلته » ، و هم این را که حد یقف برای او نبود . چنان سفره برای چنین کس گسترده است . قرآن : حروف آن اسرار ، کلمات آن جوامع کلم ، آیات آن خزاین ، سوره های آن مداین حکم ، مدخل آن باب رحمت بسم الله الرحمن الرحیم ، وقف خاص مخلوق فی احسن تقویم، واقف آن رحمن و موقوف علیه آن انسان است . و با توجه بدین که علم و عمل انسان سازند و جزاء ، نفس عمل است و صورت هر انسان در آخرت ، نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است ، به سر گفتار قرآن و نبی و وصی رسد که : « یس و القرآن الحکیم ، أنا مدینه الحکمه و هی الجنه و أنت یا علی ! بابها ، أن درجات الجنه علی عدد آیات القرآن ، فإذا کان یوم القیامه یقال لقاریء القرآن إقرأ وارق » . قرآن ، حکیم است و آیات او حکمت است و حکمت ، بهشت است و درجات بهشت ، به عدد آیات قرآن اند و جانی که حکمت اندوخته است شهر بهشت است و ولایت ، در این شهر . آری ! ولایت ، در بهشت است ، ولایت زبان قرآن است ، ولایت معیار و مکیال انسان سنج است ، و میزان تقویم و تقدیر ارزش انسان ها است . پس هر کس صحیفه وجود خود را مطالعه کند که تا چه پایه قرآن است ، یعنی مدینه حکمت و شهر بهشت است . « رساله قرآن و انسان » ما را در این نکته علیا ، رتبه والاست

ـ آن که در ارتباط بی تکیف و بی قیاس خود با پروردگارش درست بیاندیشد ، دریابد که صلاه سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قره عین محب است. لذا رسول الله (ص) فرمود : « جعلت قره عینی فی الصلاه » ؛ زیرا که صلاه مناجات بین حق تعالی و عبد اوست ، و چون صلاه مناجات است ذکر حق است، و ذاکر حق همنشین حق است و حق جلیس اوست ، و کسی که جلیس ذاکر خود است او را می بیند و الا جلیس او نیست . لذا وصی(ع) فرمود : « لم أعبد ربا لم أره » پس صلاه مشاهده و رؤیت است ، یعنی مشاهده عیانی روحانی و شهود روحی در مقام جمعی است ، و رؤیت عینی در مظاهر فرقی است و به عبارت اخصر ؛ مشاهده در مقام جمعی است، و رؤیت در مظاهر فرقی

پس اگر مصلی صاحب بصر و عرفان نباشد که نداند حق تعالی برای هر چیز و از هر چیز متجلی است ، حق را نمی بیند

ـ آن که در ارزش تکوینی انسان تعقل کند ، او را مکیال هر چیز و میزان قدر و قیمت آن داند . یعنی علم و حس انسانی را معیار معلومات و محسوسات یابد ، و ارزش هر موجود را به وجود انسان و بهره بردن وی از آن و به تمدن جامعه انسانی وابسته بیند

این انسان است که در جمیع موجودات و در همه عوالم و مراتب سیر علمی می نماید ، و وی را مقام وقوف نیست و به هر رتبه و درجه ای که رسیده است در آن مرتبه توقف نمی کند و به مرحله بالاتر عروج می یابد ، و متصف به صفات کمالیه جمیع موجودات می گردد ، و بر همه تسلط می یابد ، و به حقیقه الحقائق که حیات مطلق و جمال و جلال مطلق است می رسد ؛ و به اذن او که اذن فعلی و اتصاف کمالات وجودی است ، می تواند در ماده کاینات تصرف کند و رب انسانی شود و خلیفه الله گردد و کار خدایی کند ، والسلام

گرفته از سایت ناسوتیان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۵
بهمنش راد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی